۱۷ شهریور ۱۳۸۸

نگاه رزا



آنچه در پی می آید مروری است بر دیدگاههای رزا( رهایی زنان ایران) / بیان شده در بیانیه ها و متون گروهی/ که به صورت دسته بندی شده در بخشهای « نحوه نگرش به مساله زن»، « نحوه نگرش به جنبشهای اجتماعی»، « نحوه نگرش به جنبش زنان»،« مخاطب»،«دختران دانشجو»، « خواستها»،«اصول سیاسی و نحوه نگرش به امر سیاسی»، « تحلیل از ساختارهای سیاسی ایران» و « استراتژی های عملی» ارائه شده است. در این مرور برخی مباحث مطروحه بسط داده شده اند و برخی نکات جهت بسط این مباحث افزوده شده اند. همچنین بخشی تحت عنوان« ویژگیها» در انتها آمده است که در آن ویژگیهای گروه رزا از ابتدا تا حال ذکر شده تا به عنوان تجربه ای به سایر گروههای زنان و همینطور جریانات رادیکال و سوسیالیست انتقال یابد، باشد که این مرور دیدگاهها و انتقال تجربه زمینه ای برای گشودن افقی نو در جنبش زنان، جنبش سوسیالیستی و ایجاد وحدت گروهها و محافل رادیکال و سوسیالیست زنان و اتحاد سازمانها، محافل و احزاب سوسیالیست و انقلابی شود و گامی باشد در حرکت به سوی حزب سوسیالیست طبقهء کارگر.
نحوه نگرش به مسالهء زن:
« آپارتاید جنسی و انقیاد زنان ساخته و پرداختهء سرمایه داری نیست ولی یکی از ارکان اصلی و بنیادین این نظام در انباشت ثروت و افزایش ستم و تحمیل نابرابری و بی حقوقی بر تمامی انسانهاست»( بیانیه« آزادی زن، آزادی جامعه است» به مناسبت 8 مارس 2009). انقیاد زنان امری است دارای تعین مادی و گرچه ساخته و پرداختهء سرمایه داری نیست اما در آن تنیده شده است و شکل خودویژهء خود را در قالب « سرمایه داری مردسالار» یافته است، شکلی که در آن استثمار سرمایه داری و استثمار مردسالاری صورتی همگون و متقارن یافته اند و « ریشه های مشترک ستم بر زنان و ستم بر کارگران: تقسیم کار،مالکیت و استثمار ( که در مورد کارگران به صورت برداشت از دستمزدشان تحت عنوان سود سرمایه دار صورت می گیرد و در مورد زنان هم به شکل کارارزان و کار بدون مزد خانگی)( بیانیه به مناسبت اول ماه مه 2009) را پدید آورده اند که در آن « سه معضل بنیادین زنان: فقر زنانه، بیکاری زنان و آسیبهای اجتماعی( که عمدتا ناشی از فقرند)» ( بیانیه به مناسبت اول ماه مه 2009) است و « خانوادهء مردسالار به عنوان مامن مردانه، کارخانهء سنتی تولید محبت و عاطفهء خانگی»( چالشهای فراروی دختران دانشجو و راههای مقابله1) می باشد که در آن « نقش دوگانهء زنان در خانه به عنوان ابژهء جنسی و تولیدکنندهء کارخانگی جهت بازتولید نیروی کار»( چاشهای فراروی دختران دانشجو و راههای مقابله1) است که ایدئولوژی سکسیسم: « تن به عنوان ملک مردانه در نظام مردسالار» ( چالشهای فراروی دختران دانشجو و راههای مقابله1) را بازتولید می کند.
این پیوستار سرکوب شامل پایه های اقتصادی-اجتماعی( تقسیم کار،مالکیت و استثمار) و عوامل ایدئولوژیک( ایدئولوژی سکسیسم، مذهب) است که توسط حقوق و ساخت سیاسی تقویت می شود و در نتیجه « مسالهء زن هم اقتصادی و هم حقوقی، فرهنگی و سیاسی است» ( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان) مساله ای که هم در عمیق ترین لایه های زندگی روزمره رسوخ کرده است و از این رو « هر امر شخصی، سیاسی است»( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان) و هم در قالب تبعیض جنسی پدیده ای جهانی است(استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان).
از این رو ما باور داریم که « آزادی زن، آزادی جامعه است» و « پیکار طبقاتی بی توجه به ستم جنسی و ظلم مضاعف به زنان طبقات فرودست همواره ناکارآمد است همچنانکه مبارزه با ستم جنسی نیز بدون درنظر گرفتن تعینات مادی و طبقاتی آن بی محتواست»( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان)،«سوسیالیسم و رهایی زنان لازم و ملزوم یکدیگرند»( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان) و « رهایی زنان در گرو رهایی کارگران و رهایی کارگران بدون مبارزه و رهایی زنان ممکن نیست»( بیانیه به مناسبت اول ماه مه 2009).
لذا زنان را یک طبقه نمی دانیم( گرچه در جنبه هایی به زنان به صورتی فراطبقاتی ستم اعمال می شود و در شکلهایی و شرایطی زنان به عنوان عاملی فراطبقاتی می توانند عمل کنند) و همچنین تبیین مسالهء زن را حول شکاف سنت/مدرنیته نادرست می دانیم(گرچه اندیشه های سنتی و اندیشه های مدرن، مناسبات سنتی و مناسبات مدرن، نهادهای سنتی و نهادهای مدرن و نقش توامان ایستا و پویای سنت تاریخی را نادیده نمی گیریم و در مسالهء زن دخیل می دانیم).
ما مسالهء زنان را نه اقتصادگرایانه( آنچنان که بخشی از چپ نموده و هنوز هم رگه های آن در بخشی از چپ هست)، نه فرهنگ گرایانه و حقوق گرایانه( آنچنان که لیبرالها وانمود می کنند) و نه جنسیتی ( آنچنان که فمینیستها می کنند) بلکه براساس ماتریالیسم تاریخی در مفهوم علمی آن یعنی براساس تعین چندجانبهء عوامل، رابطهء ساختاری آنها، استقلال نسبی عوامل و فراتعیین کنندگی عامل اقتصادی تبیین می کنیم، فرا تعیین کنندگی که با اینکه عامل نهایی است اما خود را در هر تعین ساختاری و در هر مناسبت نمود می دهد.
نحوه نگرش به جنبشهای اجتماعی:
« تنها راه رهایی جنبش اجتماعی»( بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا) است نه « بازی بزرگان»، لابی های قدرت، فعالیت ان . جی . او ها ، دخالت خارجی و نقش آفرینی سازمانهای بین المللی یا اقدام انقلابی پیشتازان و منادیانٍ « تنها راه رهایی جنگ مسلحانه».
جنبشهای اجتماعی آن چیزی نیست که در تشکلات رسمی، نخبگان،رسانه ها، نمودهای سیاسی ناب بروز می یابد بلکه جنبشهای اجتماعی امری فراتر و عمیق تر از این تجلیاتند و شامل تمام تحرکات خودجوش درون جامعه، کنشها، بروزهای خودآگاه و ناخودآگاه جمعی، تحولات در بطن زندگی اجتماعی می باشند و در زندگی روزمره کنشگران که شامل تمامی عناصر آن جنبش( و در واقع کلیت سپهر اجتماعی است) جریان دارد.
از این رو تحرکات خودجوش درون جامعه، شبکه ها،تشکلات، نهادهای شکل گرفته از پایین در جامعه، کار توده ای، آموزش و سازماندهی جایگاهی مهم در جنبشهای اجتماعی دارند ( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان).
جنبشهای اجتماعی پدیده هایی جدا از هم نیستند و همبستگی و اتحاد آنها هم امری است ساختاری و هم استراتژیک، در عین حال جنبشهای اجتماعی علاوه بر همبستگی و اتحاد دارای استقلال نسبی نیزهستند یعنی مسائل خاص، نهادهای ویژه و راهبردهای منحصر به خود را دارند. ( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان) در این همبستگی و اتحاد است که نقش حلقه های اتصال جنبشها برجسته می شود( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان).
جنبشهای اجتماعی حل دوگانهء ذهنی/عینی اند. محرکهء تاریخ و جامعه نه عامل ذهنی و نه عامل عینی( ساختارها) بلکه عامل عملی است، لذا « سازمانیابی و استراتژی در فرآیند جنبش و در روند تغییر شکل می گیرد نه از درون مغز به اصطلاح« منجیان» و اوامر و دستورات آنها»( بیانیهء دموکراسی از پایین در بابر دیکتاتوری از بالا) و در هر مبارزهء اجتماعی و برای پیشبرد جنبش اجتماعی باید بر « جنبش واقعی که اوضاع کنونی را براندازد» و « جنبش واقعی که جلوی دیدگان ما جریان دارد» تکیه کرد نه بر قلان اصل جزمی یا وهمی ( بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا) و همینطور باید توجه نمود که از « سطح مبارزه توده ها» آغازید نه از « سطح توده ها».
جنبشهای اجتماعی توامان با اجتماعی بودن و درتنیده بودن با تار وپود زندگی روزمره، سیاسی نیز هستند( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان)و نیازمند سازمانیابی سیاسی، افق سیاسی و حزبیت( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان) ، اموری که بدون آنها جنبشها به نتیجه نمی رسند.
نحوه نگرش به جنبش زنان:
« مبارزه علیه این بی عدالتی و بهره مندی از رهایی و حقوق برابر انسانی، مبارزه ای است هر روزه در زندگی زنان»( بیانیهء « آزادی زن،آزادی جامعه است» به مناسبت 8 مارس 2009). این مبارزهء هرروزه در زندگی زنان که شکلهای بسیار متنوعی دارد( ورزش دسته جمعی صبحگاهی زنان در پارکها، مبارزهء زنان و دختران جوان در زندگی روزمره برای شکستن تابوها و کلیشه های جنسی جهت دستیابی به آزادی جنسی، درصد بالای پذیرفته شدگان دختر دانشگاهها علیرغم اعمال سهمیه بندی جنسیتی، مبارزهء زنان کارگر و زنان خانواده های کارگری، مبارزهء زنان برای کسب شرایط برابرتر در زندگی مشترک با درج شروط ضمن عقد، گسترش ادبیات زنانه، گسترش وبلاگهای زنان، مبارزهء زنان و دختران با گشتهای ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر برای حق آزادی پوشش، تغییرات در نحوهء پوشش/ عقب رفتن روسری ها، رنگی شدن لباسها،کوتاه شدن مانتوهاو .../، صندوقهای همیاری زنان و ...) در مجموع جنبش زنان را شکل می دهد.
همانطور که در بخش« مسالهء زن» در مورد پیوند « پیکار طبقاتی و پیکار با ستم جنسی» ، « رهایی زنان و رهایی کارگران» ،« سوسیالیسم و رهایی زنان» بیان کردیم،« جنبش زنان بخشی جدایی ناپذیر از مبارزهء طبقاتی است»( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان) و در نتیجه اتحاد با جنبش کارگری در استراتژی جنبش زنان نقش محوری دارد، اتحادی که پیشینهء تاریخی و جهانی دارد ،اتحادی که یکسویه نیست( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان و بیانیه به مناسبت اول ماه مه 2009). اتحاد محوری با جنبش کارگری نقطهء کانونی اتحاد جنبش زنان با سایر جنبشهای خواهان تغییر کیفی در مناسبات اجتماعی جامعه است، اتحادی که در آن حلقه های اتصال جنبش زنان با سایر جنبشها( زنان کارگر و زنان خانواده های کارگری، دختران دانشجو و دانش آموز) موتورهای محرکهء آنند.
جنبش زنان به مانند سایر جنبشهای اجتماعی، جنبشی سیاسی است و سازمانیابی سیاسی،افق سیاسی و حزبیت نیز برای آن ضرورت و جایگاه ویژه ای دارد( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان) و در انتها جنبش زنان به جهت جهانی بودن تبعیض جنسی و با تکیه بر سنت تاریخی بین المللی جنبش سوسیالیستی زنان، یک جنبش فراملی و انترناسیونالیستی است( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان).
مخاطب:
{ زنانی که اسیر کار بدون مزد خانگی اند، زنانی که از برابری فرصت شغلی محرومند و آمار بیکاری آنها( به ویژه در مورد زنان تحصیلکرده) بسیار بالا و رو به افزایش است، زنانی که سرپرست خانوارند و باید خرج زندگی خانواده ای را بدهند، زنانی که به کار در خانه( کارهایی نظیر پاک کردن سبزی و حبوبات و کشمش، بسته بندی،دکمه سازی و دکمه دوزی،گلدوزی و چرخ کاری و ...) با دستمزدهای ناچیز که نمی توان نام دستمزد روی آن نهاد مشغولند، زنانی که در بدترین شرایط و بدون هرگونه حمایت قانونی و با دستمزد اندک در کارگاههای زیرزمینی کار می کنند، زنانی که در خانه ها به خدمات و نظافت و نگهداری از کودکان و سالمندان و معلولان می پردازند و در معرض تحقیر و یا سوء استفاده اند، زنان پرستاری که در محیط کاری سخت به کاری دشوار گاه در شیفتهای 18 ساعته و بدون امنیت شغلی و تامین اجتماعی مجبورند، زنان معلمی که نگران از دست دادن کار خود بر اثر بارداری هستند و با تحمل شرایط کار حق التدریس چاره ای جز پذیرش اوضاع ندارند،زنان قالیبافی که از تار و پود جان و سلامتشان نقش بر فرش می زنند، زنانی که در کوره پزخانه ها ذره ذره در اتش سرمایه داری مردسالار آب می شوند و گاه چون گلاویژ سلطان نیا دختر کارگر 19 ساله کوره پزخانه که مورد آزار جنسی کارفرما قرار گرفت در این آتش خود را می سوزانند، زنانی که به دستفروشی می پردازند و کسب و کارشان در معرض دست اندازی حافظان امنیت سرمایه است، زنانی که ناگزیر از تن فروشی اند و در فقدان کامل امنیت، بی حقوقی مطلق و تحقیر دائمی قرار دارند و از جانب شرع، دستگاههای سرکوب و قاتلان عنکبوتی و خفاشان شب به تهدید مداوم به مرگ محکوم هستند و به جای آنکه جامعه ای که قربانیان آن هستند محکوم گردد خود به سوی نیستی پرتاب می شوند ( تخریب شهرک چمن کرمانشاه نمونه ای گویا بود که نشان داد سرمایه به جای حل مسالهء فقر و بیکاری که عامل تن فروشی است، به پاک کردن صورت مساله یعنی از بین بردن محل زندگی و زندگی تن فروشان می پردازد) و البته سرمایه دو راهی کار ارزان و فاقد امنیت و بدون حمایت یا تن فروشی را بر سر راه زنان قرار داده است و در فقدان خانه های امن برای زنان و دختران فراری است که بیش از 70 درصد دختران فراری در 24 ساعت بعد از فرار مجبور به تن فروشی می گردند و در چنین شرایطی است که سن تن فروشی به 13 سال رسیده است و روزانه 54 دختر ایرانی 16 تا 25 ساله در بازارهای کراچی خرید و فروش می شوند که به این رقم باید امار بازارهایی نظیر فجیره را نیز افزود، زنانی که در فقدان کار، بیمه ء بیکاری و تامین اجتماعی در چنبرهء فقر زنانه گرفتارند، زنانی که مجبور به کارارزان کم اهمیت یکنواخت و بدون امکان ارتقای مهارت و ارتقای شغلی هستند، زنانی که از سقف شیشه ای که مانع ترقی در شغلشان است در رنجند، زنانی که در معرض سوء استفاده و آزار جنسی در محیط کارند و یا مجبور به سکوتند و یا به خودکشی و خودسوزی دست می زنند( گلاویژ سلطان نیا، کارگر 19 سالهء کوره پزخانه و مهتاب احمد زاده کارگر 15 ساله ء جوجه کشی)، زنانی که در فقدان سقط جنین قانونی و رایگان مجبور به سقط جنینهای مرگ آور و بیماری زا هستند و روزانه 15 جنین سقط شده در زباله های تهران یافت می شود، دختران کار و خیابانی که در بی پناهی کار می کنند و محروم از حقوق کودکند، محروم از حقوق کار و هم محروم از حقوق زن هستند، زنانی که درماندگی شوهرانشان از فقر به خشونت علیه آنان می انجامد و یا درماندگی خودشان به کودک آزاری و همسر کشی، زنانی که همراه با خانواده هایشان در آتش فقر می سوزند}( بیانیه اول ماه مه 2009)
همچنین زنان و دختران جوانی که در زندگی روزمره برای شکستن تابوها و کلیشه های جنسی جهت دستیابی به آزادی جنسی مبارزه می کنند، زنان و دخترانی که با گشتهای ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر برای حق آزادی پوشش مبارزه می کنند، دختران دانشجویی که خواهان جایگاه خود در دانشگاهند و برای مسائل درگیر در آن در دانشگاه مبارزه می کنند و زنان و دخترانی چون « ندا آقا سلطان» ها و « ترانه موسوی» ها که با خون خود در راه آزادی نبرد می کنند و بیانگر شعارهای رادیکال و بی پروای زنانند که « ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم» ، « لحظه به لحطه گویم ، زیر شکنجه گویم: یا مرگ یا آزادی»( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان، چالشهای فراروی دختران دانشجو و راههای مقابله1 و بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا)
دختران دانشجو( چالشهای فراروی دختران دانشجو و راههای مقابله1):
دختران دانشجو دارای جایگاه سه گانه اند: خانواده، اجتماع، دانشگاه.
خوابگاههای دختران به عنوان تجلی گاه نمود سرکوب عمومی زنان در جامعه و خانواده بیانگر وضعیت دختران دانشجوست. کنترل سراسری،تحقیر دائمی، قیمومیت و طرد شدگی شکل دهنده به زیست دانشجویی دختران خوابگاهی است و فاشیسم با سهمیه بندی جنسیتی، بومی سازی جنسیتی و حتی ایجاد آتش سوزی در خوابگاهها درصدد انکار و محو دختران دانشجوست تا آنها را به گوشهء خانه ها پرتاب کند. فاشیسمی که مثل همتای طالبانی خود، همان قصدی را از آتش سوزی خوابگاهها دارد که نظیرش در افغانستان با آتش زدن مدارس دخترانه به وقوع می پیوندد.
فاشیسم به عنوان شکلی از مردسالاری متکی بر سکسیسم( تن به عنوان ملک مردانه) است و از همین روست که تجاوز،سوء استفاده یا قصد تجاوز در زنجان،تبریز، کرمانشاه و دانشگاه علامه و غیره به عنوان تجلی تعرض فاشیسم به دختران دانشجو نمود می یابد و حتی می بینیم ایدئولوژی مردسالار در شکل اعتراض انحرافی مردان به ماجرا( در واقعهء دانشگاه زنجان) به صورت ناموس پرستانه جلوه گر می شود( در مقابل با حق خواهی دختران).
در چنین شرایطی است که استراتژی مبارزاتی دختران دانشجو مبتنی بر لزوم بولد کردن و برجسته سازی مسالهء زنان در جنبش دانشجویی، توجه به مسائل مرتبط با کلیت زیست اجتماعی-اقتصادی دختران دانشجو:( تربیت جنسیتی در خانواده، اشتغال و دستیابی به کار، آموزش و نگاه حاکم بر آن نسبت به زنان، نگرش ترویج یافته از طریق رسانه ها، جایگاه قانونی در خانواده و عدم حمایت قانونی)، شخصی سیاسی است، لزوم ارتباط گیری با طبقات فرودست در جهت عینیت یابی و اجتماعی شدن ضرورت می یابد.
خواستها ( بیانیهء « آزادی زن، آزادی جامعه است» به مناسبت 8 مارس 2009،بیانیه به مناسبت اول ماه مه 2009):
- لغو حجاب اجباری و به رسمیت شناختن آزادی در انتخاب پوشش و حذف هر نوع ارگان و یا نهاد مذهبی-سیاسی که در جهت ارعاب و سرکوب زنان در جامعه فعال است.
- امحاء تمامی قوانین حقوقی- مذهبی ضد زن
- لغو تمامی مجازاتهای خشن و غیر انسانی نظبر اعدام و سنگسار و حذف حکم زندان و بازداشت برای کلیه فعالیتهای سیاسی و عقیدتی و آزادی تشکلهای زنان، کارگران، معلمان و پرستاران
- آزادی حق اعتصاب، تجمع و تظاهرات
- حذف تمامی مواد درسی و آموزشی که به نوعی فرودستی و بی حقوقی زن را القاء کرده و تغییر در تمامی برنامه ها و تولیدات رسانه های جمعی که کلیشه های جنسیتی را به عنوان فرهنگ و ارزشهای جامعه به مردم انتقال می دهند و امحاء تمام مظاهر فرهنگی که مبلغ« جای زنان در خانه است» می باشند از تمامی مواد درسی و آموزشی و برنامه های رسانه ای جمعی و فرهنگ سازی از طریق کتب درسی و رسانه ها برای شراکت زن و مرد در اقتصاد و اشتغال و همچنین تحول در نظام و برنامه های آموزشی جهت ارتقای نقش زن( برای مثال اصلاح دروس تاریخ، علوم اجتماعی و ادبیات) و تغییر در فرهنگ زندگی روزمره( آموزش مهارتهای زندگی، آموزش جنسی و بهداشت جنسی و ...)
- لغو تمامی قوانین مبنی بر جداسازی جنسی در سطوح اجتماعی مختلف
- پذیرش و اجرای بی قید و شرط کنوانسیون رفع تبعیض از زنان و کنوانسیون منع شکنجه
- شناسایی رسمی روز 8 مارس به عنوان روز جهانی زن
- مزد مساوی در برابر کار مساوی
- بیمهء بیکاری
- لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء و منع کار کنتراتی و قطعه کاری
- اصلاح قانون کار و احیای شمولیت آن بر کارگاههای کوچک
- تامین اجتماعی مکفی برای زنان سرپرست خانوار
- لغو قوانین تبعیض آمیز در استخدام و اشتغال
- ممنوعیت اخراج زنان باردار و منع خودداری از استخدام زنان باردار یا دارای فرزند
- تدوین قوانین مبارزه با تبعیض جنسی در استخدام و شرایط کار و ارتقای شغلی
- آزادی تشکلهای صنفی، تعاونی ها و صندوقهای همیاری زنانه
- برخورداری زنان از حق عائله مندی
- حق انتخاب آزادانهء شغل برای زنان
- تعیین حداقل دستمزد برای زنان
- پرداخت مقرری برای کار خانگی زنان توسط دولت و تاسیس موسسات خدماتی ویژه و رایگان به منظور کاهش بار کار خانگی از قبیل رختشویخانه، مهدکودک، رستورانهای عمومی و ... در محلات مسکونی و یا مجاورت محل کار زنان
- تشکیل خانه های امن برای زنان
سازمان دهی تن فروشان توسط دولت با نظارت نهادهای مردمی و توانمند سازی آنها به منظور بازگشت به زندگی عادی، لغو قوانین جزایی در روابط جنسی، لغو مجاز بودن قتل مهدور الدم، ممنوعیت کاربرد واژهء فرزند نامشروع، آزادی سقط جنین بهداشتی و رایگان
- تعیین دقیق مشاغل سخت در کارهای زنان
- کاهش ساعات کار زنان پرستار
- ارث برابر و ما لیات تصاعدی بر ارث و توزیع عمومی آن
- لغو سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاهها برای جلوگیری از تقویت بازار کار مردانه
- تدوین قوانین جامعه برای مبارزه با قاچاق زنان و تجارت سکس
- بیمهء درمانی و بیمهء سالمندان رایگان و همگانی
اصول سیاسی و نحوه نگرش به امر سیاسی:
- « اعتقاد به وابستگی آزادی به معیشت، پیوستگی آزادی سیاسی و برابری حقوقی به آزادی اجتماعی و تغییر مناسبات اجتماعی- اقتصادی، پیوند ناگسستنی حقوق مدنی- سیاسی با حقوق اقتصادی- اجتماعی، ملازم بودن استقرار دموکراسی و تعمیق آن با همبستگی جنبشهای اجتماعی»( بیانیهء اول ماه مه 2009).
تاکید بر اینکه « تنها راه رهایی در سیاست، جنبشهای اجتماعی هستند» ( بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا) و جنبش بودن در مفهومی که در « نحوه نگرش به جنبشهای اجتماعی» شرح داده شد.
« تکیه بر تحقق مطالبات دموکراتیک نیروهای اجتماعی و جنبشهای اجتماعی به عنوان شرط تحقق دموکراسی به جای تکیه بر روند( شکل) دموکراسی» ( بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا)
باور به « هر امر شخصی ، امر سیاسی است در مقابل شخصی سازی و فردی کردن سیاست توسط لیبرالیسم و پسامدرنیسم»( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان)
تکیه بر سنت مارکسی و مارکسیستی( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان)
اعتقاد به انتر ناسیونالیسم( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان)
اعتقاد به ضرورت و جایگاه حزب سوسیالیست طبقهء کارگر( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان و بیانیهء اول ماه مه 2009)
رد نخبه گرایی ، بوروکراسی و سلسله مراتب در تشکل های اجتماعی و سیاسی( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان)
« تکیه بر اصلاحات علیه سیستم و ساختاری و مردمی به عنوان وسیلهء انقلاب» ( بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا)
« انتخاب « دنیای بهتر» به جای « انتخاب بین بد و بدتر» » ( بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا)
ضرورت انقلاب که آن را چنین می دانیم:
« انقلاب نه تنها بدین خاطر ضروری است که طبقهء فرمانروا نمی تواند به هیچ طریق دیگری سرنگون شود، بلکه ایضا بدین خاطر ضروری است که طبقه ای که آن را ساقط می سازد، تنها با انقلاب می تواند خود را از شر کثافات قرون رهایی بخشد و برای ایجاد جامعه ای با طرحی نو، شایسته و مناسب گردد»( ایدئولوژی آلمانی: کارل مارکس و فردریش انگلس)
در واقع ضرورت انقلاب برای ما متفاوت از جنبش سرنگونی، میلیتانسی( تندروی) و براهین آنارشیستی است. مفهوم انقلاب برای ما « الغای بی بر و برگرد تفاوتهای طبقاتی است، یعنی الغای تمامیٍ مناسبات تولیدی است که این تفاوتها بر مبنای آنها شکل می گیرد، الغای تمامیٍ مناسبات اجتماعیٍ ملازم با این گونه مناسبات تولیدی، و واژگون کردن تمامی اندیشه هایی که از این مناسبات اجتماعی بر می خیزند»( نبردهای طبقاتی در فرانسه: کارل مارکس)
« انقلاب یک پروسه است و دوره ای از مبارزات که باید سیر واقعی خویش را طی کندف دوره ای از مبارزات گسترده و عمیق و با افق در جامعه نه شورشگری کور یا امری کتابی و فانتزی» ( بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا). انقلاب نه امری اراده گرایانه و نه امری خود به خودی است، انقلاب یک پروسه از مبارزات واقعی،گسترده، عمیق و با افق است، از این رو انقلاب یک علم است( و البته نه فن)، علمی بودن انقلاب، آن را امری کتابی نمی کند، انقلابٍ کتابی انقلاب مرده است، انقلاب زنده ترین عمل تاریخی آدمی است.
سیاست ما در رد رفرمیسم، انحلال طلبی، انقلابیگری تخیلی( شورشگری کور، انقلاب کتای یا فانتزی)، پوپولیسم جنبشی( تمایل به جنبش فارغ از محتوا) و تاکید بر نقش سیاسی طبقهء کارگر ( و در کل جنبشهای اجتماعی و نیروهای اجتماعی) و مرزبندی با صنفی گرایی و سیاست کارگر-کارگری معنا می یابد.( دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا) . ما بر دموکراسی از پایین که همانا دموکراسی سوسیالیستی، مستقیم، شورایی و اجتماعی است به عنوان شکل پیشروی اجتماعی و صورتبندی جامعهء آینده تکیه داریم.
و در آخر تشکیل جبهه های عمومی ضد استبدادی و ضد فاشیستی را بر مبنای توافق بر اصول عبور از حاکمیت، رد هرگونه دخالت خارجی و اتکا به مبارزهء مردم را مقدور می دانیم و در این راه دست اتحاد تمامی نیروهای دموکرات را به گرمی می فشاریم.
تحلیل از ساختارهای سیاسی ایران:
رشد ناموزون سرمایه در جوامع پیرامونی که به معنی ورود امپریالیستی سرمایه داری و شکل گیری سرمایه داری وابسته است در ایران به دلیل شیوه تولید آسیایی( در روبنا استبداد شرقی) و اقتصاد تک محصولی رانتی به شکل « سرمایه داری کژدیسه» درآمده است و این پدیده به ویژه در دوران انحطاط سرمایه داری( منظور پایان بالندگی سرمایه داری و نقش انقلابی بورژوازی) به بورژوازی بیمار و لیبرالیسم عقیمی انجامیده است که ناتوان از پیشبرد حداقلی از مطالبات دموکراتیک است، این وضعیت را ساختار دولت و صورتبندی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی شدت بخشیده است و در نتیجه بار انجام وظایف دموکراتیک نیز علاوه بر وظایف سوسیالیستی بر دوش سوسیالیستها نهاده شده است.
استراتژی های عملی( استراتژی عمل سوسیالیستی جنبش زنان، بیانیهء اول ماه مه 2009، بیانیهء دموکراسی از پایین در برابر دیکتاتوری از بالا):
- ایجاد جبهه ای واحد از نیروهای همسو با آرمانهای برابری جنسی- طبقاتی
- کار توده ای، آموزش و سازماندهی زنان زحمتکش و فرودست ترین اقشار زنان
- تقویت شبکه های محلی زنان و تبدیل و اتصال آن به یک شبکهء مبارزاتی در سطح وسیع تر به ویژه در محله های فقیر نشین.
- حمایت از اصلاحات انقلابی برای زنان
- همبستگی ویژهء منطقه ای جریانهای سوسیالیست زنان منطقه
- احیاء و بازخوانی سنت مارکسی و مارکسیستی در مورد مسالهء زن
- لزوم دخالت مارکسیستها در مباحث نظری جنبش زنان
احیای سنن رادیکال مبارزاتی زنان در تاریخ جنبش زنان به ویژه در ایران
- تکیه بر تحرکات خودجوش درون جامعه در مورد مسالهئ زنان و حمایت و تقویت آنها
- تشکیل و تقویت محافل فعالان سوسیالیست زنان و نزدیک کردن نگرش و عمل آنها به منظور ایجاد جبههء سوسیالیستی زنان
- حرکت به سوی حزب سوسیالیست طبقه ء کارگر
- شکل گیری تشکل مستقل زنان کارگر توامان با کمک به شکل گیری تشکلهای کارگری و پیگیری آزادی تشکل
- همکاری زنان با نشریات کارگری و همکاری کارگران با نشریات زنان
- برجسته سازی مطالبات اقتصادی- رفاهی در جنبش زنان و طرح مطالبات برابری و آزادی جنسیتی در جنبش کارگری
- تشکل زنان فقیر، زنان خانواده های کارکری و زنان زحمتکش از طریق شبکه ء محلی زنان- تشکلهای محل زیست نظیر صندوقهای همیاری، تعاونی های مصرف محلی، برنامه های توانمند سازی زنان همراه با مبارزه برای کنترل شورایی بر محلات و مقاومت در مقابل دست اندازی ها و تعرضات سرمایه و دستگاههای سرکوب به محل زحمتکشان، کارگران و تهی دستان
- یاری کارگران به جناح پیشرو جنبش زنان برای غلبه بر جریان سازشکار جنبش زنان( کمپین یک میلیون امضاء) و یاری زنان به کارگران برای فائق آمدن بر جریانات ارتجاعی و سرکوبگر کارگری( خانهء کارگر).
- جنبش دموکراسی از پایین: شبکه های محلی و هسته های سرخ محله و شوراهای محلی، هسته های سرخ کارخانه ،تعاونی ها، اتحادیه ها، صندوقهای همیاری، شبکه های نوین تولید و توزیع، جنبش تصرف کنندگان، کنترل کارگری، جنبش خدمات رسانی به محرومان، فرهنگ بدیل ، آموزش بدیل( دفترچه های آموزشی- آگاه گری)
- جنبشهای مطالباتی
- تعمیق جنبش مقاومت (اعتصاب، نافرمانی مدنی و عدم همکاری)- جبههء ضد فاشیستی
ویژگیها:
- نیفتادن در دام گروه زنانه: یکی از معضلات گروههای زنان، مسالهء سیاست گروه زنانه است. این سیاست ناشی از گرایش فمینیسم رادیکال است و البته گروههای که از لحاظ گرایش در این دسته بندی قرار ندارند را نیز متاثر از خود ساخته است( نظیر WMW/حرکت جهانی زنان/). رهایی زنان ایران( رزا) از ابتدا به این بیراهه نیفتاد و تاثیری از این انحراف رادیکال فمینیستی نگرفت.
- نیفتادن در دام فرمالیسم سازمانی و جزم گرایی مرامی: بسیاری از گروهها ( نه فقط گروههای زنان) محصور در قفس اساسنامه و مرامنامه اند و عمدتا چیزی هم بیش از این اساسنامه و مرامنامه نیستند. از چالشهای گروههای سیاسی و اجتماعی( از جمله زنان) افتادن در مجادلات فرمالیستی اساسنامه ای یا دست و پا زدن در جزمیتهای مرامی بوده است. رهایی زنان ایران( رزا) شکل گیری گروهی و فکری خود را دچار چنین چالشهایی نکرد و در واقع بر اساس « شدن» شکل گرفت. البته این مساله نافی لزوم اساسنامه و مرامنامه نیست بلکه نقد فرمالیسم سازمانی و جزم گرایی مرامی است.
- پرهیز از آکادمیسم و تکیه بر رویکرد استراتژیک : بسیاری از گروهها و حلقه های زنان که دوران گذشته شکل گرفتند و برخی از آنها نیز هنوز فعالیت دارند، چیزی نبودند جز حلقه های آکادمیستی_ روشنفکری که گرچه مقالات یا پژوهشهای خوبی در زمینهء زنان انجام دادند اما نتوانستند نقشی راهبردی در جنبش زنان ایفا کنند یا حتی برای خود تعریف نمایند( نظیر نیمهء دیگر، آوای زن، بنیاد پژوهشهای زنان) . رزا علیرغم توانایی هاش در فعالیتهای آکادمیستی زنان و با وجود تاکید بر رویکرد علمی و پژوهشگرانه خود را محدود به این سبک فعالیت ننمود و از همان ابتدا از آن فراتر رفت.
- پرهیز از شعار زدگی: شعارزدگی آفت بسیاری از گروههای چپ ( از جمله گروههای زنان) است، تکیه بر یکسری شعار و کلیشه ها و حرفهای کلی و در نهایت فقدان هرگونه راهبرد. رزا همچنان که در دام آکادمیسم نیفتاد، به شعارزدگی نیز دچار نشد. نگاهی به بیانیه های رزا در موضوعات مختلف و مقایسهء آن با سایر گروههای چپ زنان خود گویاست.
- دوری از جزمیتهای گرایشی: از مشکلات گروههای چپ ، جزمیت گرایشی است یعنی تک ساحتی شدن در سنت مارکسیستی یا در بهترین حالت حذف یک یا برخی گرایشها که گرچه در بدو امر ظاهری بی طرفانه دارد اما در واقع همین شکل نیز در خدمت یک گرایش قرار گرفتن است. رهایی زنان ایران( رزا) هیچگاه خود را حصور در گرایشهای گوناگون مارکسیستی( لنینیسم، لوکزامبورگیسم، کمونیسم شورایی، سنت حزب کمونیست ایتالیا/ گرامشیسم/، تروتسکیسم، مائوئیسم و ...) ننمود و هیچگاه نیز مرزبندی های خود را براساس مرزبندی گرایشی قرار نداد.
- فارغ بودن از مجادلات حزبی - سازمانی: رزا چه در درون خود و چه در نمود بیرونی خود را فارغ از مجادلات حزبی - سازمانی قرار داد و البته این به معنی عدم نقد بر جریانات مختلف نبود، اما این نقد نه از منظر مجادلهء یک حزب و سازمان با حزب و سازمانی دیگر، بلکه از منظری فارغ و فرا از این مجادله بود.
- سیاسی بودن: رزا بر یکی از مهم ترین معضلات برخی گروههای زنان یعنی پرهیز یا هراس یا کناره گیری از سیاسی بودن فائق آمد و به عنوان یک گروه زنان سیاسی عمل نمود و خود را شناساند.
- تلفیق امر زنانه با امر سیاسی عام و توجه به هر دو وظیفه: رزا هم به مسائل زنان به صورت خاص توجه نمود و هم وظایفش در قبال مسائل عام سیاسی و جنبشهای عام سیاسی را از یاد نبرد.
- تکیه بر جنبش واقعی: رزا همواره بر « جنبش واقعی که جلوی دیدگان ما جریان دارد» تکیه نمود و سیاستهایش را بر این اساس تنظیم نمود.
- پرهیز از پراتیک پوپولیستی: رزا در عین تکیه بر جنبش واقعی به معنی « سطح مبارزه توده ها» ، خود را « سطح توده ها» تنزل نداد و گرفتار پراتیک پوپولیستی این معضل تاریخی بخشی از چپ نشد.
- دورای از بیماری خود محوری و خود ستاد انقلاب پنداری: این بیماری از حادترین بیماری های اخیر چپ مجنون معاصر است که بخشهایی از چپ را آلودهء خویش کرده است، خود مرکز جهان بینی، خود را مر کز تحولات فرض کردن، برای خود وظیفهء هدایت تاریخ را قائل شدن، خود را مرکز هر اتحادی دیدن و فراخوان دادن به همه که دست از فرقه گرایی تان بردارید و به من بپیوندید، به جای ایفای نقش در تحولات و برای آن برنامه داشتن، به جای نقش تاریخی خود را بر عهده گرفتن و به جای تلاش برای ایجاد اتحاد و حرکت در جهت وحدت، اینها همه آن چیزی است که در چپ معاصر باعث هپروتی شدن آن گشته است. رزا هیچگاه نگفته است و نمی گوید که من راه نجات را ارائه می دهم و به آن عمل کنید بلکه می گوید برنامه و استراتژی اش برای موضوعات مطروحه و در رویدادهای جاری چیست، نگفته است و نمی گوید که بیایید به من بپیوندید و چرا دست از فرقه گرای بر نمی دارید و آمریتم را نمی پذیرید، بلکه می گوید که باید به سمت اتحاد حرکت کرد و نقش خویش در این وحدت را بیان می کند و از لوازم اتحاد می گوید و اینکه فرآیند آن چگونه است.