۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸

متن کامل بیانیه روزا به مناسبت روز جهانی کارگر

1 مي روز جهاني كارگر گرامي باد!
از آنجا كه به صورت تاريخي جنبش زنان در پيوند با جنبش كارگري شكل گرفته است. نظیر 8 مارس 1875 زنان پارچه باف نيويورك آمريكا، 8 مارس 1917 در روسيه كه به انقلاب سوسياليستي اكتبر انجاميد، اعتصاب لارنس آمريكا در 1912 به رهبري اليزابت گرلي فين و طرح شعار " ما نان مي خواهيم و هم گل سرخ"،و نمونه هاي بيشمار ديگري (1)از مبارزه زنان كارگر و پيوند آنان با كارگران در مبارزه كه خواستهاي متنوعي را طرح نمودند از جمله حق راي زنان، مزد مساوي در برابر كار مساوي، كاهش ساعات كار، افزايش دستمزد ها، منع كار كودك، كنترل كارگري، كنترل مواليد، فرصتهاي برابر شغلي، بهرمندي از امكانات رفاهي، بيمه بيكاري، تامين اجتماعي، قانون كار و ...
از آنجا كه ستم بر زنان و ستم بر كارگران داراي ريشه هاي مشترك يعني تقسيم كار، مالكيت و استثمار (كه در مورد كارگران به صورت برداشت از دستمزدشان تحت عنوان سود سرمايه دار صورت ميگيرد و در مورد زنان هم به شكل كار ارزان و كار بدون مزد خانگي) مي باشد.

از آنجا كه آزادي به معيشت وابسته است.
از آنجا كه كسب آزادي سياسي و برابري حقوقي به آزادي اجتماعي و تغيير مناسبات اجتماعي _ اقتصادي پيوسته است.
از آنجا كه كسب استقلال اقتصادي شرط آزادي زنان است.
از آنجا كه حقوق انساني داراي پيوند نا گسستني از يكديگرند و حقوق مدني _ سياسي را نميتوان از حقوق اقتصادي – اجتماعي جدا نمود.
از آنجا كه استقرار دموكراسي و تعميق آن ملازم همبستگي جنبش هاي اجتماعي است.
از آنجا كه مبارزه با سه معضل بنيادين زنان يعني فقر زنانه، بيكاري زنان و آسيب هاي اجتماعي (كه عمدتا ناشي از فقرند) در چارچوب مبارزه اقتصادي و مطالبات اقتصادي ميگنجند و پيگيري مطالبات اقتصادي بي پيوند با جنبش كارگري نا ممكن است.
ازآنجا كه جنبش ها براي پيشرفت خود ناگزير از تكيه بر حلقه هاي اتصال جنبش زنان و جنبش كارگري، زنان كارگر و زنان خانواده هاي كارگري است.
اتحاد جنبش زنان و جنبش كارگري داراي ضرورت حياتي است, رهايي زنان در گرو رهايي كارگران و رهايي كارگران بدون مبارزه و رهايي زنان ممكن نيست. اين اتحاد يكسويه نيست و در واقع بايد از هبستگي كه در آن حمايت متقابل صورت ميگيرد و هر جنبش در عين اتحاد، داراي استقلال نسبي نيز هست سخن گفت. شكل گيري تشكل مستقل زنان كارگر توامان با كمك به شكل گيري تشكل هاي كارگري و پيگيري آزادي تشكل ، همكاري زنان با نشريات كارگري و همكاري كارگران با نشريات زنانه، برجسته سازي مطالبات اقتصادي – رفاهي در جنبش زنان و طرح مطالبات برابري و آزادي جنسيتي در جنبش كارگري، تشكل زنان فقير، زنان خانواده هاي كارگري و زنان زحمتكش از طريق شبكه هاي محلي زنان- تشكل هاي محيط زيست نظير صندوق هاي همياري، تعاوني هاي مصرف محلي، برنامه هاي توانمند سازي زنان همراه با مبارزه براي كنترل شورايي بر محلات و مقاومت در مقابل دست اندازي ها و تعرضات سرمايه و دستگاههاي سركوب به محل زحمتكشان، كارگران و تهي دستان، ياري كارگران به جناح پيشرو جنبش زنان به جای جريان سازشكار جنبش زنان (كمپين يك ميليون امضاء) و ياري زنان به كارگران براي فائق آمدن بر جريانات ارتجاعي و سركوبگر كارگري (خانه كارگر) از جمله سازو كارهاي اين همبستگي جنبشي مي توانند باشند.
وقتي از زنان سخن ميگوييم، صحبت از زناني است كه اسير كار بدون مزد خانگي اند، زناني كه از برابري فرصت شغلي محرومند و آمار بيكاري آنها ( به ويژه در مورد زنان تحصيلكرده) بسيار بالا و رو به افزايش است، زناني كه سرپرست خانوارند و بايد خرج زندگي خانواده اي را بدهند، زناني كه به كار در خانه (كارهايي نظير پاك كردن سبزي، حبوبات و كشمش، بسته بندي، دكمه سازي و دكمه دوزي، گلدوزي و چرخ كاري و... ) با دستمزدهاي نا چيز كه نميتوان نام دستمزد روي آنها نهاد، مشغولند؛ زناني كه در بدترين شرايط و بدون هر گونه حمايت قانوني و با دستمزد اندك در كارگاههاي زير زميني كار ميكنند، زناني كه در خانه ها به خدمات و نظافت و نگهداري از كودكان و سالمندان و معلولان ميپردازند و در معرض تحقير و يا سوء استفاده اند، زنان پرستاري كه در محيط كاري سخت به كاري دشوار گاه در شيفتهاي 18 ساعته و بدون امنيت شغلي و تامين اجتماعي مجبورند، زنان معلمي كه نگران از دست دادن كار خود بر اثر بارداري هستند و با تحمل شرايط كار حق التدريس چاره اي جز پذيرش اوضاع ندارند، زنان قاليبافي كه از تار و پود جان و سلامتشان نقش بر فرش ميزنند، زناني كه در كوره پزخانه ها ذره ذره در آتش سرمايه داري مردسالار آب ميشوند و گاه چون گلاويژ سلطان نيا، دختر كارگر 19 ساله كوره پز خانه كه مورد آزار جنسي كارفرما قرار گرفت در اين آتش خود را ميسوزانند، زناني كه به دستفروشي مي پردازند و كسب و كارشان در معرض دست اندازي حافظان امنيت سرمايه است، زناني كه ناگزير از تن فروشي اند و در فقدان كامل امنيت ، بي حقوقي مطلق و تحقير دائمي قرار دارند و از جانب شرع، دستگاههاي سركوب و قاتلان عنكبوتي و خفاشان شب به تهديد مداوم به مرگ محكوم هستند و به جاي آنكه جامعه اي كه قربانيان آن هستند محكوم گردد خود به سوي نيستي پرتاب ميشوند. (تخريب شهرك چمن كرمانشاه نمونه اي گويا بود كه نشان داد سرمايه به جاي حل مسئله فقر و بيكاري كه عامل تن فروشي است، به پاك كردن صورت مساله يعني از بين بردن محل زندگي و زندگي تن فروشان ميپردازد.) و البته سرمايه دو راهي كار ارزان و فاقد امنيت و بدون حمايت يا تن فروشي را بر سر راه زنان قرار داده است و در فقدان خانه هاي امن براي زنان و دختران فراري است كه بيش از 70 درصد دختران فراري در 24 ساعت بعد از فرار مجبور به تن فروشي ميگردند و در چنين شرايطي است كه سن تن فروشي به 13 سال رسيده است و روزانه 54 دختر ايراني 16 تا 25 ساله در بازارهاي كراچي خريد و فروش ميشوند كه به اين رقم بايد آمار بازارهاي نظير فجیره را نيز افزود.
سخن از زنان، گفتن از زناني است كه در فقدان كار، بيمه بيكاري و تامين اجتماعي در چنبره فقر زنانه گرفتارند، زناني كه مجبور به كار ارزان كم اهميت يكنواخت و بدون امكان ارتقاي مهارت و ارتقاي شغلي هستند، زناني كه از سقف شيشه اي كه مانع ترقي در شغلشان است در رنجند، زناني كه در معرض سوء استفاده و آزار جنسي در محيط كارند و يا مجبور به سكوتند و يا به خود كشي و خود سوزی دست ميزنند (گلاويژ سلطان نيا، كارگر 19 ساله كوره پز خانه و مهتاب احمد زاده كارگر15 ساله جوجه كشي) ، زناني كه در فقدان سقط جنين قانوني و رايگان مجبور به سقط جنين هاي مرگ آور و بيماري زا هستند و روزانه 15 جنين سقط شده در زباله هاي تهران يافت ميشود، دختران كار و خياباني كه در بي پناهي كار ميكنند و محروم از حقوق كودكند, محروم از حقوق كار و هم محروم از حقوق زن هستند، زناني كه درماندگي شوهرانشان از فقر به خشونت عليه آنان مي انجامد و يا در ماندگي خودشان به كودك آزاري و همسر كشي، زناني كه همراه با خانواده هايشان در آتش فقر ميسوزند.
-ما خواهان مزد مساوي در برابر كار مساوي هستیم
- ما خواهان بيمه بيكاري لغو قرار دادهاي موقت و سفيد امضاء و منع كار كنتراتي و قطعه كاري و ... هستیم
- اصلاح قانون كار و احياي شموليت آن بر كارگاه هاي كوچك
- تامين اجتماعي مكفي براي زنان سرپرست خانوار
- لغو قوانين تبعيض آميز در استخدام و... ممنوعيت اخراج زنان بار دار و منع خود داري از استخدام زنان باردار يا داراي فرزند
- تدوين قوانين مبارزه با تبعيض جنسي در استخدام شرايط كار و ارتقاي شغلي
- آزادي تشكلهاي صنفي, تعاوني ها و صندوق هاي همياري زنانه
- برخورداري زنان از حق عائله مندي
- حق انتخاب آزادانه شغل براي زنان
- تعيين حداقل دستمزد براي كارزنان
- پرداخت مقرري براي كار خانگي زنان توسط دولت و تاسيس موسسات خدماتي ويژه و رايگان به منظور كاهش بار كار خانگي از قبيل رختشويخانه, مهد كودك, رستورانهاي عمومي و ... در محلات مسكوني و يا مجاورت محل كار زنان
- امحا ء مظاهر فرهنگي كه "مبلغ جاي زنان در خانه است" مي باشند از كتب درسي، تبليغات، سريالهاي تلوزيون و غيره و فرهنگ سازي از طريق كتب درسي و رسانه ها براي شراكت زن و مرد در اقتصاد و اشتغال.
- تشكيل خانه هاي امن براي زنان
-سازمان دهي تن فروشان توسط دولت با نظارت نهادهاي مردمي و توانمند سازي آنها به منظور بازگشت به زندگي عادي ، لغو قوانین جزایی در روابط جنسی ، لغو قانون مجاز بودن قتل مهدورالدم ،ممنوعیت کاربرد واژه فرزند نامشروع،آزادی سقط جنین بهداشتی و رایگان
-تعیین دقیق مشاغل سخت درکارهای زنان
-کاهش ساعات کار زنان پرستار
-ارث برابر و مالیات تصاعدی بر ارث و توزیع عمومی آن
-لغو سهمیه بندی در دانشگاه ها برای جلوگیری از تقویت بازار کار مردانه
- تدوین قوانین جامع برای مبارزه با قاچاق زنان و تجارت سکس
- بیمه درمانی و بیمه سالمندان رایگان و همگانی.
زنان کارگر, زنان فقیر, زنان زحمتکش, زنان خانواده های کارگری, زنان بیکار اقشار متوسط رو به پایین با تلفیق تشکلهای محل کار و محیط زیست و ترکیب سیاستهای پیشروی آرام و سیاستهای انقلابی بر اساس شرایط سیاسی و اجتماعی هر دوره حول خواستهای مطروحه و نظایر این می توانند متحد شوند و در اتحاد با سایر جنبشها و در حرکت به سوی حزب سوسیالیست طبقه کارگر افقی نو را در جنبش زنان و جنبش کارگری بگشایند.


(1) مبارزات فلورا تريستان (زن كارگر)، 8 مارس 1907 و 1908 و 1909 با شعار " ممنوعيت كار كودكان و كسب حق راي زنان" در آمريكا، 8 ممارس 1910 در آمريكا، آلمان، اتريش، سوئيس و دانمارك، 8 مارس 1913 در روسيه ، كميته زنان در اعتصابات دهه 1930 آمريكا، جنبش زنان كارگر در دهه 1970 (دهه زنان)، اعتصاب معدنچيان انگليسي 1985-1984 و كميته هاي زنان در اعتصاب به همت مري جونز، مبارزه ضد فقر و ضد جهاني سازي و ضد مرد سالاري تظاهرات "نان و گل سرخ " سال 2000 و شكل گيري حركت جهاني زنان(wmw)

رزا( رهایی زنان ایران)

پيش به سوی تشکل‌های مستقل زنان کارگر

دنيای عجيبی است ,در اين جامعه آن که کارمي‌کند چيزی به دست نمي‌آورد و آن که چيزی به دست مي‌آورد کار نمي‌کند, (مانيفست) اول ماه مه فرا مي‌رسد، روز جشن همبستگی کارگران جهان، فارغ از جنسيت، نژاد وقوميت. روزی که شور مبارزه را در هرانسان آزاده‌ای برای درهم شکستن اين دنيای وارونه وبرپايی جهانی آزاد و برابر شعله‌ور مي‌سازد. جهان وارونه‌ای که فساد و گنديدگی آن اين روزها بيش از پيش خود را نشان مي‌دهد. بحرانی که سرمايه‌داری را در برگرفته از چنان ابعاد گسترده‌ای برخوردار است که به رغم تزريق ميلياردها دلار به اين سيستم نتوانسته قد راست کند. بن‌بستی که امروزه سيستم سرمايه‌داری در آن گرفتار آمده آن‌چنان وسيع و عينی است که تاثيرات آن را در زندگی روزمره‌ی کارگران جهان مشاهده مي‌کنيم. کاهش دستمزدها، تعطيلی مراکز توليد، بيکاری روزافزون، اخراج و محروم کردن زحمتکشان از حداقل معيشت زندگي، فقط بخشی از اين تاثيرات است. اين بحران زمينه‌های عينی برای مبارزات کارگران فراهم کرده است، همچنان که در يک ساله گذشته شاهد اعتراضات وسيع کارگری در بسياری ازکشورها ازجمله فرانسه، مصر، يونان، آلمان، حتی کشورخودمان بوده‌ايم که از چند سال گذشته با اجرای طرح خصوصي‌سازی بيشتر شده است. اول ماه مه فرا مي‌رسد تا کارگران جهان بار ديگر بياد بياورند که هيچ نيرويی را يارای جلوگيری از نبردی که خود از دل نظام سلطه‌گر بيرون آمده، نيست. مبارزات کارگران همواره گاه پنهان و گاه آشکار سرمايه را به پيکار طلبيده و در مقاطعی آن را به عقب‌نشينی واداشته است. کارگران در اين راستا از انواع شگردهای مبارزه استفاده مي‌کنند تا بتوانند در اين جدال نابرابر جنبش طبقاتی خود را شکل دهند. جدالی که بايد هوشيارانه با انحرافات رفرميستی و بورژوايی مقابله کرده و اهداف دراز مدت خود را فدای اصلاحات جزئی نکند. کارگران وطن ندارند چرا که در همه‌جای اين جهان سرمايه‌داری تحت بهره‌کشی و استثمار هستند و همه جا منزلت انساني‌اشان پايمال مي‌شود. از اين رو ملي‌گرايی و ناسيوناليسم خطرات ديگری است که اتحاد کارگران را تهديد مي‌کند. در مقابله با سرمايه‌ی جهانی شده بايد ابزاری به وسعت جهان داشت، اتحاد جهانی کارگران شرط پيروزی نهايی است. از طرفی تعميق و گسترش مبارزات کارگران بدون همکاری و حمايت از ساير جنبش‌های اجتماعی مترقی و دربرگرفتن مطالبات ساير اقشار کارگران از جمله زنان کارگر امکان‌پذير نيست. زنان کارگر در همه‌ی جهان سرمايه تحت ستم بيشتری نسبت به همتاهای مردشان هستند. آن‌ها در بازار کار همواره ارزان‌ترين نيروی کار را تشکيل مي‌دهند، در بحران‌ها اولين گروه‌هايی هستند که از کار بيکار مي‌شوند وبنابراين بخش اعظم ارتش ذخيره کار را آن‌ها تشکيل مي‌دهند، بيشتر کارهای خدماتي، پست، پاره وقت و قراردادهای موقت نصيب آنان مي‌شود.... و در اتحاديه‌ها و سنديکاهای مرد محور که همواره مطالبات آنان را ناديده گرفته و يا کم بها داده‌اند کمتر شرکت دارند. اما وضعيت خاص زنان کارگر در ايران تشکل‌يابی مستقل آنان‌را به امری عاجل تبديل کرده است. زندگی کردن به عنوان زن در حکومتی واپس‌گرا و مذهبی خود به تنهايی پيکاری عظيم مي‌طلبد، تبعيض‌های قانوني، فرهنگی و اجتماعی نصيبی است که تمامی زنان در جمهوری اسلامی از حکومت اسلامی مي‌برند. بنابراين حضور يک جنبش مستقل زنان برای مبارزه و مقابله با ويژگي‌های زن ستيزانه‌ی رژيم ضروری است. اما زنان حاضر در اين جنبش مستقل به طبقات، گروه‌ها و مليت‌های مختلف تعلق دارند. بنابراين خواست‌ها ومطالبات ويژه‌ی طبقه، گروه و مليت خود را نيز دارند، به همين دليل به رغم حضور يک جنبش مستقل زنان، به واسطه‌ی متفاوت‌بودن و گاه حتی متناقض بودن منافع طبقاتي، گروهي؛ قومی و ... زنان نياز به تشکلات مستقل زنانه‌ی خود دارند که از يک جنبه نماينده‌ی منافع گروهی و طبقاتی آنان و از يک جنبه نماينده‌ی منافع و مطالبات جنسيتی باشد. زنان کارگر نيز به واسطه‌ی زن بودن لازم است که حضوری متشکل و مستقل در جنبش زنان داشته باشند. استقلال از ساير گرايشات موجود در جنبش زنان به واسطه‌ی منافع و مطالبات طبقاتی آنان است و استقلال آنان از جنبش کارگری به واسطه‌ی زن بودن آنان. زن زحمتکش ايرانی مثل تمامی خواهران خود در جهان در پايين‌ترين رده‌های شغلی قرار دارد و کمترين خدمات و دستمزد را دريافت مي‌کند. طبق تحقيقی که اخيرا از وضعيت زنان کارگر در ايران انجام شده، اين زنان به چهار گروه تقسيم مي‌شوند: الف: کمترين گروه از اين زنان، آنانی هستند که در کارخانجات بزرگ توليدی اشتغال دارند. اين گروه به واسطه‌ی نياز به مرخصی زايمان و مسئوليت کار خانگی که اضافه کاری را برای آنان به امری محال بدل مي‌کند قادر به رقابت با همتاهای مرد خود نيستند و راحت اخراج مي‌شوند و يا خود راهی ديگر مي‌جويند. ب: زنان کارگری که در کارگاه‌های توليدی کوچک اشتغال دارند و از آن‌جا که اين کارگاه‌های کوچک تحت پوشش قانون کارنيستند، زنان شاغل در اين کارگاه‌ها از حداقل امکانات مرخصي، بازنشستگی و بيمه برخوردار هستند. نسبت به کارگران کارخانجات بزرگ حقوق کمتری دريافت مي‌کنند، جرات اعتراض ندارند و به راحتی و با هربهانه‌ای اخراج و بيکارمي‌شوند. ج: زنانی که در صنعت خانگی اشتغال دارند. اين زنان که تعدادشان روز به روز افزايش مي‌يابد دستمزدهای بسيار ناچيز مي‌گيرند و ساعات نامحدود کار مي‌کنند و هيچ قانونی از آنان حمايت نمي‌کند و عملا برده‌‌های خانگی کارفرما محسوب مي‌شوند. و ج: زنانی هستند که در شرکت‌های پيمانکاری و عمدتا به کار نظافت خانه‌ها مشغول هستند. اين زنان علاوه بر کارخانگی خودشان که جزو وظايفشان محسوب مي‌شود بقيه اوقاتشان را بايد به کار فرسايشی نظافت خانه‌ها با حداقل حقوق و نبود هيچ‌گونه قانون حمايتی سپری کنند. بنابراين زنان کارگر نه تنها به عنوان زن در جامعه مورد تبعيضات قانوني، فرهنگی و اجتماعی قرار مي‌گيرند، بلکه در محل کار خود- در موقعيت طبقاتی خود- نيز به عنوان زن در شرايطی به غايت متفاوت با مردان بسر مي‌برند و منافع ويژه‌ا‌ی به عنوان زن در طبقه‌ی خود دارند. علاوه براين زنان کارگر نيز همچون بسياری ديگر از زنان مجبور به انجام کار خانگی هستند که اين از يک طرف وضعيت آنان را در طبقه‌اشان نسبت به همتاهای مردشان متفاوت مي‌کند و از طرف ديگر باعث نزديکی بيشتری بين آنان و زنان ديگری که به کار خانگی اجبار دارند، مي‌شود. بنابراين تشکل مستقل زنان کارگر امری ضروری و عاجل است. تشکل‌هايی که در عين استقلال، در جنبش زنان حضور فعال خواهند داشت. نتايج حضور تشکل‌های مستقل زنان کارگر در جنبش زنان: 1. حمايت و شرکت در مبارزاتی که مطالبات عام زنان همچون رفع تبعيض‌های جنسيتی در عرصه‌های مختلف اجتماع را مد نظر دارد. حضور زنان زحمتکش در اين مبارزات مطالبات و خواست‌های اين جنبش را راديکاليزه خواهد کرد. 2. از آن‌جا که تشکل‌يابی زنان براساس فرصت‌ها، امکانات، توانايی ها و مطالبات ملموس و واقعي‌اشان است اعتماد بنفس بيشتری کسب کرده و رغبت بيشتری به حضور در مبارزات اجتماعی خواهند داشت. 3. از مسير طرح مطالبات و خواست‌های واقعی خود مي‌توانند به آگاهی طبقاتی و منافع کل طبقه آگاهی يابند و اين آگاهی واقعي‌تر است. 4. آشنايی با پديده‌ی مردسالاری و تبعات آن، استفاده و بهره‌وری از نظريات پيشروی موجود در جنبش زنان در مورد نظام‌های سرکوب‌گر ونقش آن‌ها در رابطه با ديگری و جنس دوم قلمداد کردن زنان و در يک کلام به چالش کشيده شدن فرهنگ‌های واپس‌گرای القايی از جانب نظام‌ سرکوب‌گر و مردسالار موجود. 5. .... نتايج حضور تشکل‌های مستقل زنان کارگر در جنبش کارگری: 1. حضور فعال و تاثير گذار زنان در مبارزات صنفی- جنسيتی مثل طرح و پي‌گيری مطالباتی در جهت بهبود سطح زندگی زنان کارگر، برابری دستمزدهای آنان با مردان، مبارزه با اخراج‌ها و بيکاری زنان که همواره ابعادی وسيع‌تر از مردان دارد، مبارزه با قراردادهای موقت و قطعه کاري، مبارزه با آزارهای جنسی و تبعيضات جنسی در محل کار که به هرحال بخشی از مطالبات و کارزارهای صنفی و دموکراتيک طبقه کارگر است. 2. حضور فعال و تاثير گذار زنان در مبارزات طبقاتی- جنسيتی که به معنی نفی مالکيت خصوصي، نفی سلطه و نفی مردسالاری است که عناصر اساسی مبارزات طبقاتی هستند. 3. جلب حمايت و همکاری ساير جنبش‌های اجتماعی به ويژه ساير گرايش‌های مترقی در جنبش زنان درجهت مبارزات صنفی- طبقاتی � جنسيتی زنان کارگر 4. طرح مسائل، مشکلات و مطالبات زنان کارگر در مبارزات و مطالبات کارگری و تصحيح نگرش يک بعدی و مرد محور مبارزات و مطالبات کارگری 5. يافتن راهکارهايی راديکال برای معضلاتی چون کارخانگي، فحشاء، خانواده و... که عمدتا مسائل و مشکلاتی زنانه تصور مي‌شوند. 6. ... و در يک کلام پيش بردن و جا انداختن اين واقعيت که رهايی انسان‌ها در گروی رهايی آن‌ها از نظام‌های سلطه، مردسالار و سرمايه‌داری است.
زنانی ديگر 11 ارديبهشت 1388 به مناسبت اول ماه می- روزجهانی کارگر

ایده‌ی روز مه در حال رژه(1)

روزا لوکزامبورک
برگردان: فریدون ناظری
از وبلاگ انقلاب کارگری استراتژی کمونیستیhttp://www.kargaran-zanan.blogfa.com
تعطیلی جهانی پرولتاریا در دل وحشیانه‌ترین بی بند و باریهای امپریالیسم خود را برای 24 مین بار(2) تکرار میکند. از ربع قرن گذشته که تصمیم تاریخساز بزرگداشت اول مه گرفته شد حوادثی رویداده که بخشی عظیم از یک دوره‌ی تاریخی است. وقتی تظاهرات ماه مه پا به عرصه گذاشت پیشاهنگ انترناسیونال International، یعنی طبقه‌ی کارگر آلمان، در حال بریدن رنجیرهای قانون شرم آور "واخواست" و قدم گذاشتن در مسیر یک تحول آزاد و قانونی بود. رکود بازار جهانی که ناشی از سقوط شدید اقتصاد در دهه‌ی 1870 بود التیام یافته و اقتصاد کاپیتالیستی مرحله‌ی یک رشد شکوهمند را آغاز کرده بود که تقریبا یک دهه دوام آورد. در همانحال 20 سال تداوم صلح سبب شد تا دنیا نفس راحتی بکشد، دنیائی که دوران جنگ را بیاد داشت، دنیائی که سیستم دولتی مدرن اروپائی غسل تعمید خونین خود را در آن دیده بود. گذرگاه برای یک تحول فرهنگی مسالمت آمیز باز به نظر رسید. تصورات، امیدها به داشتن یک بحث و تبادل نظر منطقی و مسالمت آمیز بین کار و سرمایه همچون گندم سبز در صفوف سوسیالیسم وسیعا رشد کرد. آغاز دهه‌ی نود قرن گذشته با چنین پیشنهاداتی رقم خورد : "دستانت را به سوی یک اراده‌ی خیر دراز کن" و پایان آن با اینگونه تعهدات بارز گردید: "حرکت نا محسوس و تدریجی به سوی سوسیالیسم". این تصور بدست داده شد که بحرانها، جنگها و انقلاب، که سنگ بنای جامعه‌ی مدرنند اموریند مربوط به گذشته. گفتند که پارلمانتاریسم، اتحادیه‌ها، دموکراسی در دولت و دموکراسی در کارخانه درها را به سوی یک دنیای تازه و بهتر باز خواهند کرد.
سلسله حوادثی که روی دادند همه‌ی این توهمات را به طرز ترسناکی به آزمایش گذاشتند. به جای تحول فرهنگی اجتماعا اصلاح شده، آرام و تعهد داده شده، خشن ترین دوره آغاز گردید و تناقضات کاپیتالیستی به شدت حاد شد. طوفان و بحران، سقوط و تصادف و تکان خوردن و لرزیدن بنیادهای جامعه شروع شد. بعد از یک دهه رشد اقتصادی دو بحران جهانی خشن رویداد. بعد از دو دهه آرامش جهانی شش جنگ ویرانگر در اواخر قرن گذشته و 4 انقلاب خونین در نخستین دهه‌ی قرن جدید اتفاق افتاد. به جای اصلاحات اجتماعی قوانین توطئه، قوانین جزائی و قوانین عرف گزارده شدند. به جای دموکراسی صنعتی، سرمایه به طرز نیرومندی در کارتلها و انجمنهای کارفرمایان تمرکز یافت و بیکار سازیهای بسیار گسترده و بین المللی رویداد. و به جای رشد نوین دموکراسی در دولت آخرین باز مانده‌های لیبرالیسم بورژوائی و دموکراسی بورژوائی به طرز خوفناکی فرو ریختند. در مورد ویژه‌ی آلمان سرنوشت احزاب بورژوائی بعد از دهه‌ی 90 قرن گذشته به این شکل رقم خورد: ناسیونال سوسیالیستها صعود و بلافاصله سقوط کرده و به طرز نومیدانه‌ئی منحل شدند. در اپوزیسیون "رادیکال" انشعاب رخ داد و تکه‌های آن در منجلاب ارتجاع به وحدتی دوباره دست یافتند؛ و سرانجام "مرکز" از یک حزب مردم رادیکال به یک حزب حکومتی محافظه‌کار تغییر یافت. تغییرات در احزاب سایر کشورهای کاپیتالیستی به همین شکل روی داد. بطور کلی توده‌های کارگر انقلابی امروزه در مقابل عکس العمل دشمنانه و سازش ناپذیر طبقات حاکم و نیرنگهای کینه‌توزانه‌ی آنها به تنهائی ایستادگی میکنند.
آنچه که کل این تحول، اعم از اقتصادی و سیاسی، را شکل داده امپریالیسم است و نتایج حاصل از این تحول نیز به همین امپریالیسم اشاره دارد. امپریالیسم در مسیر تاریخی و عمومی جامعه‌ی سرمایه‌داری نه عنصر تازه‌ئی است و نه پدیده‌ئی غیرقابل انتظار. تسلیح و آماده سازی برای جنگ و خود جنگها، تناقضات بین المللی و سیاستهای استعمارگرانه از همان دوران تولد سرمایه‌داری بخشی جدائی ناپذیر از تاریخ آن بوده‌اند. آنچه‌ در جامعه‌ی مدرن یک دوره‌ی تازه به حساب میاید تشدید این عناصر به افراطی ترین شکل، در هم جوش خوردن آنها و ایجاد یک طوفان سهمگین از این تناقضات است. امپریالیسم، در یک کنش و واکنش دیالکتیکی علل و معلول انباشت عظیم سرمایه و برجسته و حاد شدن تناقضات که بطور داخلی در رابطه‌ی کار و سرمایه و بطور خارجی در میان دولتهای کاپیتالیستی نمایان است، یک مرحله‌ی نهائی و تقسیم جهان توسط تهاجم سرمایه است. رنجیره‌ئی بی پایان و عظیم از آماده‌سازیها برای جنگ در زمین و دریا بین همه‌ی کشورهای کاپیتالیستی وجود دارد که ناشی از رقیب بودنشان است؛ و زنجیره‌ئی از جنگهای خونینی که از آفریقا تا اروپا رافراگرفته و میتواند جرقه‌ی یک جنگ جهانی را بزند؛ همه‌ی اینها به اضافه‌ی هیولای تورم مهار نشدنی که سالهاست حاکم است و گرسنگی توده‌ئی در کل جهان سرمایه‌داری علایمی هستند که تعطیلی جهانی کار، بعد از قریب یک ربع قرن، تحت آنها دارد نزدیک میشود. هر کدام از این نشانه‌ها شاهدی فروزان از آن حقیقت زنده و قدرت ایده‌ی اول ماه مه است.
ایده‌ی بنیادین و درخشان اول مه استقلال ، قدم پیش گذاشتن توده‌های پرولتر و اکسیون توده‌ئی سیاسی میلیونها تن از کارگرانی است که اگر به میدان نیایند توسط موانعی که دولت از طریق کارهای پارلمانی روزانه‌اش درست کرده منزوی خواهند شد. این کارگران، در چنان صورتی، عمدتا میتوانند از طریق کاغذ رای گیری و از طریق انتخاب نمایندگان اراده‌شان را بیان کنند. فرنچمن لاویگنه(3) در کنگره‌ی کارگران انترناسیونال در پاریس با پیشنهاد عالی خود چیزی به پارلمانتاریسم، که تجلی غیر مستقیم اراده‌ی پرولیتاریاست، اضافه کرد ؛ او خواهان دست زدن به اعتصاب، بعنوان تظاهرات و وسیله‌ی مبارزه برای تحقق 8 ساعت کار روزانه، صلح جهانی و سوسیالیسم شد و این تجلی مستقیم، توده‌ئی و انترناسیونالیستی طبقه‌ی کارگر است که تجلی می یابد.
و این ایده‌ و این شکل جدید مبارزه در دهه‌ی گذشته به شکل خوبی به کار گرفته شد! اعتصاب توده‌ئی در سطح جهانی به رسمیت شناخته شد و به صورت یک اسلحه‌ی ضروری مبارزه‌ی سیاسی درآمد. این ایده بعنوان تظاهرات و وسیله‌ئی در مبارزه، برای حدود 15 سال در همه‌ی کشورها به اشکال بیشماری درآمد و صورتهای گوناگونی به خود گرفت. اعتصاب به عنوان نشانه‌ی انقلابیگری روحیه‌بخش پرولیتاریا در روسیه و به مثابه‌ی یک وسیله‌ی محکم مبارزه در دست پرولیتاریای بلژیک قدرت حیات بخشش را نشان داده است. و مسئله‌ی بعدی، مهمترین موضوع در آلمان، این مسئله است که طبقه‌ی کارگر پروس، بدلیل اینکه حق رای پروسی در گذشته به طرزی سرسری بکار گرفته شده، میرود تا به اعتصاب توده‌ئی به عنوان تنها راه حل ممکن و یک اکسیون توده‌ئی دست یازد.
تعجبی در کار نیست! کل تحول، کل گرایش امپریالیسم در دهه‌ی گذشته با روشنی بیشتر و ملموستر از پیش به طبقه‌ی کارگر بین المللی نشان داد که وسیعترین توده‌ها باید شخصا قدم پیش گذارند، به اکسیون سیاسی، تظاهرات توده‌ئی و اعتصابات توده‌ئی خود دست یازند و هر چه زودتر یا دیرتر مسیر یک مبارزه‌ی انقلابی در جهت گرفتن قدرت در دولت را باز کنند و به این طریق پاسخ درست پرولیتاریا را در مقابل سرکوب شدید ناشی از سیاستهای امپریالیستی بگذارند. در این لحظه‌ی جنون تسلیحاتی و پایکوبی وحشیانه‌ی جنگی فقط اراده‌ی محکم توده‌های کارگر، ظرفیت و آمادگی آنها برای دست زدن به اکسیونهای قدرتمند توده‌ئی میتواند صلح جهانی را محافظت کند و آتش افروزی هراسناک جهانی را به عقب براند. و مهمتر آنست که ایده‌ی اول مه، ایده‌ی اکسیونهای توده‌ئی مصممانه بعنوان تجلی وحدت انترناسیونالیستی و وسیله‌ی مبارزه برای صلح و سوسیالیسم از قدرتمندترین ارتش انترناسیونال یعنی طبقه‌ی کارگر آلمان و از این اطمینان ریشه بگیرد که از دل جنگی جهانی، که دیر یا زود روی خواهد داد، مبارزه‌ئی قطعی و پیروزمند بین جهان کار و دنیای سرمایه سر برخواهد آورد.
*****

(1) این مقاله، که از زبان انگلیسی برگردانده شده، در 30 آوریل 1913 به زبان آلمانی منتشر شده است.
(2) اول ماه مه، روز جهانی پرولتاریا، ریشه در جنبش عظیم 8 ساعت کار روزانه دارد. این روز، که ایده‌ی اولیه‌ی آن در میان کارگران استرالیا شکل گرفت و شکل تکامل یافته‌ی خود را در مبارزات کارگران ایالات متحده‌ی آمریکا پیدا کرد، در کنگره‌ی دوم کارگران انترناسیونال در پاریس به سال 1889 به تصویب رسید. به این ترتیب کارگران سه قاره در پخته کردن و به تصویب رساندن این روز نقش داشته‌اند.
(3) لاوینگه، کارگری از بردو و عضو هئیت نمایندگی اتحادیه‌های کارگری فرانسه بود. او در کنگره پیشنهاد داد که روز جهانی کارگر از طریق به تعطیلی کشاندن کامل کار بزرگ داشته شود.