۱۱ دی ۱۳۸۷

خشونت یکی ازضرورتها وجودی جامعه ی طبقاتی

در اعلاميه رفع خشونت عليه زنان كه در تاريخ23 فوريه 1994 توسط سازمان حقوق بشر تصويب شده است خشونت را بر اساس جغرافيايي كه در آن اعمال ميشود به سه دسته تقسيم ميكنند:
الف- خشونت جسمي، جنسي و رواني که در خانواده اتفاق مي افتد، از جمله کتک زدن، آزار جنسي دختربچه ها در خانه، خشونت مربوط به جهيزيه، تجاوز توسط شوهر، ختنه زنان و ديگر رسوم عملي که به زنان آسيب مي رساند، خشونت در رابطه بدون ازدواج و خشونت مربوط به استثمار زنان. ب- خشونت جسمي، جنسي و رواني که در جامعه عمومي اتفاق مي افتد، از جمله تجاوز، سوء استفاده جنسي، آزار جنسي و ارعاب در محيط کار، در مراکز آموزشي و جاهاي ديگر، قاچاق زنان و تن فروشي اجباري، ‌پ- خشونت جسمي، جنسي و رواني، در هر جايي، که توسط دولت انجام شود يا ناديده گرفته شود.
در تعاريفي كه از طرف كارشناسان در رابطه با خشونت ارائه ميشود خشونت را به 8 نوع تقسيم بندي ميكنند كه اين خود باعث گستردگي مجموعه رفتارهايي مي شود كه خشونت آميز تلقي ميشوند و عمق فاجعه را در رابطه با مسائلي كه زنان با آن مواجه هستند نشان ميدهد، اين 8 نوع عبارتند از:زباني- رواني- فيزيكي – حقوقي – جنسي – اقتصادي – فكر – آموزش و مخاطرات.
در دو مصاحبه اي كه ارائه می شود تقريبا مي توان شاهد انواع خشونت كه بر زنان اعمال ميشود باشيم. ما در اين مصاحبه ها به سراغ زنان خانه دار و خشونت خانگي كه زنان در منزل با آن مواجه هستند نرفتيم به دليل اينكه اين نوع خشونت براي اكثر خوانندگان اين مقاله كاملا قابل درك و روشن است از آن جهت كه اکثر خوانندگان اين مقاله فارغ از جنسيتشان در مقاطعي از زندگي خود اين نوع خشونت را تجربه كرده و يا از نزديك شاهد آن بوده اند. در واقع خشونت خانگي مساله اي كاملا عجین شده با زندگي خانواده هاي ايراني است. عمق اين فاجعه گاهي در اين سطح است كه بسياري از زنان خود را مستحق چنين خشونت و برخوردي از طرف همسر و يا والدين خود مي دانند و اين نوع زندگي را شكل طبيعي و عادی زندگي مي دانند.
در ابتدا لازم است به علل وجود چنين خشونتي در محيط كار و جامعه و خانواده به ویژه در ایران بپردازیم. متخصصين علوم اجتماعي و روانشناسان علت هاي گوناگوني را براي اين پديده بيان كرده اند كه به اختصار به آنها ميپردازم:
- خشونت در ايران بيشتر ناشي از باورهاي مرد سالار است: اين حكم تا حدودي درست و مستدل بيان شده است. بله درجامعه ايران سالهاست كه باورها و فرهنگ مردسالار ريشه دارد و در تمام ابعاد زندگي افراد آن رسوخ كرده است ولي مگر نه اينكه در كشورهاي اروپايي و آمريكايي نيز چنين باورهايي وجود دارد و به نوعي حتي بازتوليد هم ميشوند ولي با مطالعه آمار و تحقيقات ارائه شده از آنها در مي يابيم كه ميزان خشونت در آن كشورها به شكل قابل توجهي كاهش يافته است كه دلیل آن را مي توان در تغييرنسبي قوانين به سود زنان و همچنين وضع قوانين حمايتي دانست.
- ريشه اصلي خشونت عدم استقلال مالي است: همه ما ميدانيم كه درصد قابل توجهي از زناني كه مورد خشونت قرار گرفته اند از كاراقتصادي و استقلال مالي هم برخوردار بوده اند.
- خشونتي كه بر زنان اعمال ميشود ريشه در مذهب دارد: اين گزاره تا حدودي درست بيان شده است ولي نميتوان آن را عامل اصلي خشونت در نظر گرفت مذاهب مختلف به دليل اينكه زمان شكل گيري و خاستگاه طبقاتيشان به لحاظ تاريخي در دوره اي بوده است كه مرد سالاري با قوت زيادي در جوامع حضور داشته و در حقيقت به نوعي در بستري كاملا ارتجاعي به وجود آمده اند داراي قوانين و اصول مردسالار و نابرابر نيز هستند ولي در اكثر نقاط دنيا مذهب به حاشيه جامعه رانده شده و عملا كاركرد گذشته را نداشته در نتيجه نميتوان آن را در تداوم خشونت بر زنان موثر دانست ولي در ايران شكل برخورد با اين موضوع تا حدی متفاوت است. در ايران بر خلاف كشورهاي ديگر به دليل اينكه سيستم حاكم به شدت مذهبي است و سعي در اشاعه مذهب در جامعه دارد و قوانين حقوقي و باورها و فرهنگ جامعه را مدام در حالتي انطباقي با مذهب قرار مي دهد مذهب را ميتوان از علل تداوم خشونت بر زنان دانست.
حال می توان تعريفي از خشونت و عواملی که در اِعمال آن موثرند ارائه داد كه تا حدودي جامعتر و از دل نقد تعاريف ذكر شده به دست آمده است. با كمي دقت در اشكال و سوژه مورد خشونت قرار گرفته ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اصولا خشونت ريشه در نابرابري و تبعيض دارد . بر همین اساس خشونت بر زنان نیز ريشه در نابرابري و تبعيض جنسيتي دارد. در واقع مي توان خشونت را هر رفتار و يا عملكردي كه بر پايه اين فرودستي و تبعيض شكل گرفته و باعث آسيب طرف مقابل به شكلي فيزيكي، رواني و ...(8 نوع ذكر شده) باشد تعريف كرد.
در ايران با توجه به اينكه نظام سرمايه داري مذهبي در راس قدرت قرار دارد مي توان علت تداوم خشونت بر زنان در ایران را صورت بندی کرد: اگر چه نظام سرمايه داري به تنهایی خود منشا فرودستي و جنس دوم قلمداد شدن زنان نيست ولي براي ادامه حيات خود به اين فاكتور نياز دارد. به بیان دیگر انقياد زنان و وجود آپارتايد جنسي يكي از پايه هايي است كه سرمايه داري بر آن استوار است. بنابراین خشونت و تبعیض علیه زنان از ضرورتهای وجود جامعه ای طبقاتی و سیستم سرمایه داری است چرا كه از اين طريق در وهله نخست نيمي از جامعه را در خود و منفعل نگه داشته و با رواج فرهنگ و ایدئولوژی كه چنين شيوه ي حياتي را كاملا طبيعي جلوه ميدهد راه عصيان را بر آنان ميبندد و از طرفي به نيمه ديگر جامعه تصويري را مبني بر اينكه افرادي به مراتب بدبختر و ضعيفتر از آنها وجود دارند نشان ميدهد و بدین ترتیب اين مساله را نهادينه ميكند كه نسبت به نيمه ديگر در جايگاه اجتماعي بهتر و بالاتري قرار دارند بنابراين لزومي به تغير شرايط به شكلي راديكال وجود ندارد.
نقش مذهب در اين ميان تنها در چارچوب ایدئولوژی حاکم قابل ارزیابی است. کارکرد مذهب در ایجاد و تداوم شکاف و نابرابری جنسیتی را می توان چنین ارزیابی نمود:
1- با استفاده از قوانين حقوقي به شيوه اي كاملا قانوني زنان را در درجه دوم و در جايگاه فرودستي قرار دهد كه يكي از اشكال بروز اين فرودستي خشونتي است كه بر آنان اعمال ميشود.
2- با اشاعه باورهاي مذهبي كه عموما مرد سالارنیز هستند به همان دلایلی كه پیشتر ذکر شد به اين نابرابري دامن زده و با ايجاد تابوهايي در ارتباط با زنان و ارتباط دو جنس و مسائلي از اين دست افكار عمومي به ويژه زنان را براي پذيرش قوانين و تداوم اجراي آن و همچنين قبول خود در موقعيتي ضعيفتر و جايگاه اجتماعي پايينتر آماده كنند. این كاركرد مذهب یکی از عواملی است که نقش بسزايي در تدوام خشونت بر زنان داشته است . به عنوان مثال عینی عملکرد مذهب در ایران می توان به فقدان اطلاعات قابل استناد در خصوص گستره و میزان اعمال خشونت بر زنان اشاره کرد. مذهب با ايجاد تابو هايي از قبيل ناموس، غیرت و... باعث شده كه هيچ گزارش و آمار مستندي در رابطه با اعمال خشونت بر زنان ايراني وجود نداشته و به تبع آن به بهانه نبود آمار دقيق هيچ تحركي براي بهبود وضعيت زنان از سوي مقامات و مسئولين دولتي انجام نگرفته است. در واقع عدم انعكاس خشونت از سوی زنان به مثابه قربانیان خشونت باعث شده كه خشونت در جامعه به شكلي پنهان رواج بيشتري پيدا كند. مي توان پيش بيني كرد كه با ادامه اين روند و عدم رسیدگی و پرداختن به مصادیق مختلف خشونت بر زنان رواج بيشتري نیزخواهد يافت و اين در حاليست كه زنان ايراني حتي از ابتدايي ترين قوانين حمايتي محروم هستند و به موازات آن آمار پنهان قربانيان خشونت در حال طي كردن سير صعودي خود است.
قصد نگارنده در این مقاله آن بود تا به طور اجمالی به برخی از مهمترین علل بروز و تداوم خشونت بپردازد. رزا امیدوار است در شماره های آتی در سری مقالاتی که به طور انحصاری به این مقوله می پردازد به روشنتر شدن و نشان دادن ابعاد و سطوح مختلف این پدیده ی اجتماعی کمک رساند.

مصاحبه اول
اين مصاحبه با 5 نفر از كارگران كارخانه اي در جنوب تهران كه در زمينه توليد لوازم آشپزخانه (ظروف چيني، شيشه هاي حبوبات و ادويه) فعاليت مي كند انجام شده است، به گفته اين افراد، كارگران در اين كارخانه از شرايط كاري بهتري نسبت به كارخانه هاي ديگر (با توجه به سابقه كاري خودشان در جاهاي ديگر) برخوردارند. در اين مصاحبه سعي شده است كاملا بيطرفانه به مسائل زنان كارگر از زبان خودشان پرداخته شود. لازم است كه قبل ازشروع بحث كمي راجع به فضاي انساني كارخانه توضيح دهم: اين كارخانه 120 نفر كارگر و پرسنل دارد كه نيمي از آنها مرد و نيمي ديگر زن هستند كه رنج سني خانم ها 18 تا 24 سال است در اين مصاحبه از تمام اين سنين تقریبا يك نفر حضور دارد، لازم به ذكر است كه كار اين كارخانه به دليل سر و كار داشتن با مواد شيميايي، كوره و موادي از قبيل شيشه و چيني كار خطرناك و طاقت فرسايي است.
رزا: آيا حقوق دريافتي از كارخانه مطابق با پايه حقوق تصويب شده وزارت كار در سال جاري است؟
· كارگر:اين كارخانه حدود يكسال است كه تاسيس شده است در ابتدا تقريبا همه ي كارگران با شرايط وزارت كار استخدام شدند ولي بعد كه نيروي انساني تكميل شد افرادي كه استخدام مي شوند بايد 3 ماه با حقوق صدو پنجاه هزار تومان، سه ماه دوم با حقوق صد و هشتاد تومان و بعد از اين 6 ماه اگر كارفرما از كار آنها راضي بود حقوق وزارت كار را دريافت مي كنند در غير اينصورت اخراج.
رزا: وضعيت بيمه كارگران به چه شكلي است و آيا تفاوتي بين كارگران زن و مرد در اين مورد وجود دارد يا خير؟
· كارگر: ببينيد بيمه ما به اين شكل است كه هر يكسالي كه ما كار مي كنيم سه ماه بيمه براي ما رد مي شود، يعني انگار كه ما سه ماه كار كرده ايم. در مورد بيمه و دستمزد تقريبا تفاوتي بين ما و آقايان وجود ندارد.
رزا: وضعيت ايمني در محل كار (هنگام كار) درچه سطحي است؟
· چون ما با شيشه و چيني و كوره و دستگاه هاي مختلف سر و كار داريم اتفاقاتي مي افتد كه در طي آن ممكن است كسي آسيب ببيند، در صورت رخ دادن همچين حوادثي فرد حادثه ديده خودش به بيمارستان و درمانگاه مراجعه ميكند و هزينه درمانش از بيمه اش كسر ميشود.
رزا: آیا در کارخانه احساس امنیت میکنید، آیا مسائلی از قبیل آزار جنسی و تعرض شما را در آنجا تهدید میکند؟
· نه ما تا به حال با چنین مسائل و مشکلاتی آنجا برخورد نداشتیم.
رزا: رفتار مسئولين و كارفرما و ساير افرادي كه در كارخانه بالادست شما قرار مي گيرند چگونه است؟
· خب ببينيد ما در كارخانه در گروه هاي چند نفري كار مي كنيم كه هر گروه يك سرپرست دارد، رفتار سرپرستها با هم متفاوت است بعضي خوب و احترام آميز برخورد مي كنند و بعضي خيلي تند و توهين آميز در واقع در كارخانه هيچ استانداردي براي برخورد با كارگر وجود ندارد.
رزا:اگر اشتباهي در كار پيش بيايد چه برخوردي با شما ميشود؟
· ما جريمه ميشويم به اخراج هاي سه روزه، يك هفته اي و يا اخراج به طور كلي از كار.حتي فرصت توضيح هم به ما نميدهند، اصلا به حرفهاي ما گوش نميدهند تا دهنت را باز مي كني اخراج مي شوي.
رزا: تا به حال به برخورد سرپرست ها و يا همين جريمه هايي كه مي شويد اعتراض كرده ايد؟
· اعتراض هم مساوي اخراج است، ما اعتراض نميكنيم چون نمي خواهيم كارمان را از دست بدهيم.
رزا: اگر در محل كار مسئله اي بين شما و كارفرمايتان و يا يكي از همين مواردي كه گفتيد پيش بيايد به كدام مرجع دولتي براي رسيدگي رجوع ميكنيد؟
· فقط خدا (با خنده و تمسخر). جايي وجود ندارد، هر كدام از ما كه تا به حال به وزارت كار يا بيمه مراجعه كرده است هيچ جوابي نگرفته است خود من با کارفرمای قبليم مشكل داشتم رفتم وازارت كار پرونده ام را فرستادند دادگاه ، بعد از يك سال دادگاه يك حكم مبني بر اينكه كارفرما فلان مبلغ بابت حق و حقوقم به من بدهكاراست و بايد پرداخت بشود دادند اما بعد هيچ كاري نكردند يعني اصلا پيگيري نكردند كه اين مبلغ از طرف كار فرما پرداخت شد يا نه اگر دوباره بخواهم پيگير كارم باشم بايد يكسال ديگر وقت بگذارم ترجيح ميدهم قيدش را بزنم.
رزا: حالا ميخواهم چند سوال خارج از كار بپرسم اگر مايل بوديد جواب بدهيد. بعد از كار در كارخانه آيا فشار كار خانگي هم روي شما هست؟
· نه همه ما ولي خب خيلي از بچه ها هستند كه بعد از كاربايد توي خانه هم به كارهاي منزل رسيدگي كنند.
رزا: ظاهرا هيچ كدام از شما تحصيلات آكادميك ندارد چرا ادامه تحصيل نداديد؟
· - دانشگاه قبول شدن خيلي سخته
- دوست داشتيم كار كنيم تا بتونيم استقلال مالي داشته باشيم
- دوست داشتم لوازمي كه دوست دارم را بخرم
- پدر من مخالف دانشگاه بود، هميشه ميگفت دانشگاه چشم و گوش دختر را باز ميكند.
رزا: سوال آخر: به نظر شما علت فشاري كه در محيط كا روي شما وجود دارد چيست؟
· اين فشار هست چون آنها مي دانند كه خانمها به خاطر نيازشان به كار هر شرايطي را تحمل مي كنند و اگر يک خانم اخراج بشود نفر بعدي به سرعت جاي او را ميگيرد ولي در مورد آقايان اينطور نيست.
مصاحبه دوم
اين مصاحبه با خانمي 26 ساله، مجرد و فارغ التحصيل رشته مديريت صنعتي از دانشگاه انجام شده است كه به عنوان يك حسابدار در يك شركت خصوصي مشغول به كار بوده است وي تمامي تجربيات خود را از شرايط و وضعيت وخيم محيط كارش باز گو مي كند ايشان در محيط كار بسيار آسيب ديده اند و حرفهاي بسياري در هنگام مصاحبه رد و بدل شد كه گستردگي و عمق آسيب ديدگي ايشان را شفاف ترمي كرد ولي به دليل محدوديت، ما در اينجا به نكات كليدي در گفتگوي ايشان اشاره كرده ايم.
رزا: چند ماه در جستجوي كار بوديد؟
· من بعد از فارغ التحصيلي در حدود هشت ماه به طور مداوم دنبال كار ميگشتم تا بالاخره در اين شركت مشغول به كار شدم.
رزا: شرايط استخدام به چه شكل بود؟
· براي آقايان شرايط خاصي وجود نداشت غير از ارائه چند چك تضمين ولي براي خانمها فاكتور سن را هم اضافه كرده بودند. در واقع خانم هاي كم سن و سال را استخدام ميكردند كه بعد ها فهميدم بيشتر به اين دليل بود كه هم به لحاظ كاري و هم به لحاظ شخصي بتوانند راحت ترسوء استفاده كنند.
رزا: لطفا كمي راجع به محيط كار و شرايط كار و تمايزي كه بين كارمندان خانم و آقا (اگر تفاوتي وجود داشت) در محل كار وجود داشت براي ما توضيح دهيد.
· ما آنجا تقريبا از ساعت 8 صبح تا 6 يا 7 بعد از ظهر كار ميكرديم در واقع اضافه كاري اجباري بدون دستمزد داشتيم من در مدتي كه آنجا بودم حداكثر حقوقي كه دريافت كردم 180 هزار تومان بود. آنجا تفاوت زيادي بين خانم ها و آقايان قائل مي شدند موارد زيادي بود كه ما هر روزشاهد انها بودیم. یک نمونه بارزش اين بود كه فشار كاري كه ما داشتيم دو برابر فشاري بود كه آقايان داشتند و مهارت و تحصيلات مردها در كار حتي نيمي از مهارت ما هم نميشد با اين حال حقوق دريافتي آنها حداقل دو برابر حقوق دريافتي ما بود يا نمونه ديگري كه مي توانم بگويم اين بود كه زمان صرف نهار خانم ها مجبود بودند به نوبت در آشپز خانه(فضاي آنجا گنجايش 1 نفر را داشت) نهار خود را بخورند در حاليكه آقايان سر ميزهاي خود و با آسايس مي توانستند نهار بخورند علت اين رفتار اين بود كه به نظرشان خوب نبود كه آقايان شاهد غذا خوردن خانم ها باشند عقايد قرون وسطا هم انقدر عقب مانده نيست!!!
رزا: آيا شما در محيط كار احساس امنيت مي كرديد؟
· نه اصلا روزهاي اول من ميديدم كه رفتار مدير عامل با اكثر خانم ها خيلي خوب بود و خب اين من را خيلي خوشحال كرد چون فكر ميكردم محيط كارم محيطی دوستانه و سالم است ولي بعد از چند وقت كه متوجه اشاره ها و رفتارهاي كنايه آميز مدير شدم فهميدم در واقع با كارمنداني خيلي خوب و صميمي است كه به تمايلات كثيفش پاسخ مثبت دادند.
رزا: آيا با صراحت خواسته اي را مبني بر ارتباطی فراتر از ارتباط كاري با شما مطرح كرد؟
· در جواب سوال قبلتان اشاره كردم كه اوايل به صورت كنايه و اشاره بود ولي بعد با وقاحت پيشنهادات كثيفش را مطرح ميكرد و هر بار كه من مقاومت ميكردم و جواب رد ميدادم شرايط كاريم سختر و سختر ميشد به بهانه هاي مختلف مرا جريمه ميكرد و هربار جريمه معادل 10 هزار تومان كسري از حقوق بود .
رزا: توصيفاتي كه شما كرديد گویای این است که قطعا تحمل چنين شرايط خيلي بايد سخت و طاقت فرسا باشد چرا از كار استعفا نداديد ؟
· ببينيد انگيزه ي اصلي من از سر كار رفتن استقلال مالي نبود البته اين موضوع دخيل بود ولي نه خيلي زياد عاملي كه مرا تحت فشار قرار داد تا به دنبال كسب درآمد باشم مشكلات مالي بود كه خانواده ام را تحت فشار قرار داده بود و پدر وبرادرم قادر نبود با آن روبرو بشوند پس به اين كار احتياج داشتم و مي دانستم كه اگر از كار خارج شوم چندين ماه بايد دنبال كار بگردم تا در جاي ديگري استخدام بشوم كه اين خود بار فشار مالي را مضاعف ميكرد.
رزا: شما گفتيد كه خانم هاي ديگري هم آنجا كار ميكردند كه به خاطر ارتباطي كه با مدير داشتند وضعيت بهتري داشتند به نظر شما اين خانم ها خود خواسته و با رضايت اين ارتباط را پذيرفته بودند؟
· با توجه به رابطه اي كه من با آنها داشتم در ظاهر شايد ارتباط آنها با رضايت صورت گرفته بود ولي كاملا ميشد فهميد كه آنها هم به نوعي به خاطر نياز به كاري كه داشتند تن به اين رابطه داده بودند و خب مدير هم بهترين استفاده رو از وضعيت موجود ميكرد من فكر نميكنم هيچ زني با كمال رضايت و خود خواسته به چنين رابطه اي كه در آن تحقير و توهين به بدترين شكل ممكن وجود دارد و در واقع نوعي تن فروشي به حساب مي آيد وارد شود.
رزا: چه اتفاقي افتاد كه از كار خارج شديد؟
· من اخراج شدم، اين اواخر رفتارهاي تحقير آميز به حدي شده بود كه من مجبور شدم واكنش نشان بدهم و همين منجر به اخراج من شد.
رزا: اگر بخواهيد از كارفرما و مدير عامل كه به اين شدت شما را در مدتي كه مشغول به كار بودبد آزار دادند شکایت بکنید كجا مراجعه ميكنيد؟
· جايي وجود نداردهر جا كه مراجعه كني آنقدر سر ميدوانندت تا خودت بالاخره منصرف شوي و قيد شكايت را بزني و يا در نهايت آخرين جواب رو به تو ميدهند كه : اگر انقدر اذيت ميشي سر كار نرو خانم!!!

۱۰ دی ۱۳۸۷

چالش های فراروی دختران دانشجو و راهبردهای مقابله (1)

وقتي به تصوير انعكاس يافته از زنان در عرصه هاي مختلف پرداخته مي شود، گاه تصاوير متناقضي به چشم مي خورد، که با اندك توجهي مي توان به انسجام نسبي و حدود آن دست يافت.زن كه در خانواده _سنتي ايراني_ به عنوان تن و مادر مطرح مي شود، در جامعه بايد رها از زنانگي حضور يابد. اين نفي زنانگي از طريق رسانه ها _به عنوان مروجين ايدئولو‍‍ژ‍ي حاكم_ ترويج و به وسيله ي نيروي انتظامي حفاظت مي شود. اين عدم جنسيت نيز حدود خود را داراست، به طوريكه اشتغال زنان در مشاغل خدماتي و تربيتي كه يادآور نقش خانگي زن است، ترغيب و تسهيل مي شود.

در چندين ماه گذشته شاهد وقايع مختلفی در زمينه ي زنان و بویژه دختران دانشجو بوديم، كه همه ي آنها را مي توان به نوعي تلاش دولت براي سركوب آگاهي زنانه، بازگرداندن زنان به نقش سنتي توليد محبت خانگي و حفظ كليشه هاي شكننده جنسيتي دانست. در ادامه به نمايندگي از سه بخش اصلي فعاليت دختران دانشجو يعني خانواده، اجتماع و دانشگاه، به طرح لايحه بومي سازي جنسيتي در مجلس، رزمايش نيروي انتظامي و آتش سوزي يك خوابگاه دخترانه در تهران مي پردازيم.
بومي سازي جنسيتي، طرحي كه در مجلس در حال بررسي است و تحصيل دختران در مكاني به غير از محل سكونت خانواده را منوط به اجازه پدر و همسر دانسته. سالهاست كه رشد فزاينده دانشجويان دختر و زنان متقاضي كار توسط كارشناسان جمهوري اسلامي به عنوان معضل مورد بررسي قرار گرفته است و سعي شده با افزايش مداوم سهميه ي پسران _در پذيرش دانشگاهها_ به مردان براي حفظ مشاغل سنتي كمك شود. از آنجا كه نقش استقلال اقتصادي بر استقلال شخصيتي، بر هيچ كس پوشيده نيست و اشتغال زنان از مواردي است كه انسجام خانواده سنتي، قدرت انحصاري مرد و تعريف زن سنتي را به زیر سوأل مي برد، دولت از طريق سهميه بندي جنسيتي و تغيير قوانين کار سعي در اخراج زنان از گردونه ي اقتصادي مي نماید، تا خانواده ي مرد سالار اين تنها مأمن مردانه را حفظ کند.
و حال در راستاي سهميه بندي جنسيتي، بومي سازي جنسيتي. اين طرح كه براي پاسداري از جايگاه سنتي زن در عرصه ی خانواده تنظيم شده است، با مطرح كردن لزوم اجازه پدر و همسر بحث قيوميت را در عرصه تحصيل نيز وارد مي كند. عدم پذيرش شهروندي و بلوغ سياسي زنان را كه به صراحت در قانون درج شده است، بسط مي دهد و آمادگي پذيرش نقش فرزند و همسر مطيع را در دختران بالا مي برد.
دختران دانشجو، در دوره ي تحصيلات آكادميك، فراي محيط خانواده و بالاخص در شهرهاي بزرگ دچار چالش هاي عظيم فرهنگي مي شوند. دختران پس از حضور مستقل در صحنه اجتماعي و تجربه تحصيل با پسران، پذيرش خود براي ايفاي نقش سنتي خود را از دست مي دهند. اين آگاهي زنانه براي دولت سرمايه داري جمهوري اسلامي ايران، به معناي از دست دادن زنان به عنوان ابزار توليد عاطفه در خانواده و سوپاپ اطمينان تنش هاي طبقاتي است.
رزمايش نيروي انتظامي_در ماه گذشته شاهد رزمايش قدرت نيروي انتظامي با نام موهوم " امنيت و آرامش " در معابر اصلي شهر تهران بوديم.دولت سرمايه داري ايران با توجه به تجمع بالاي نيروي انساني و سرمايه در تهران، نمايش قدرت سركوب خود را براي اين شهر ضروري مي داند.
اين رزمايش نه از جهت آرامش مردم بلكه از براي ايجاد و دوام احساس امنيت دولت اينگونه نام گذاري شده است.رزمايش امنيت و آرامش[1] در راستاي طرح هاي حجاب، امنيت اخلاقي و انضباط اجتماعي، علاوه بر به رخ كشيدن قدرت، با رژه ي گسترده ی خودروهاي گشت ارشاد، ياد آور فرمانبري هر روزه ي زنان در رعايت حجاب و پاسداري از تن، اين ملك مردانه است. نيروي انتظامي كه در دو سال گذشته با گسترش اتومبيل هاي گشت ارشاد در صدد نهادينه كردن ترس، قوانين مذهب و تعاريف خود از پوشش مناسب بود، در اين رزمايش سعي در نشان دادن توان خود در، در هم شكستن هر گونه جنبش اعترضي بالاخص جنبش زنان را داشت.البته زمان اين رزمايش را نمي توان بي ارتباط با 16 آذر _روز دانشجو _ دانست. تقويت دوباره ي نيروهاي چپ در دانشگاهها و حتي اعلام استقلال آنها در برگزاري مراسم روز دانشجوي سال 86[2]، دولت را بر آن داشت تا در ادامه ی موج دستگيري، شكنجه و ممنوعيت از تحصيل فعالین چپ، برای جلوگيري از گسترش فضاي نقد راديكال به برقراري جو پليس و امنيتي اقدام ورزد.
آتش سوزي خوابگاه دختران_ سال گذشته، دانشگاه ها حوادث مختلف را در ارتباط با وضعيت دختران دانشجو پشت سر گذاشت و شايد بتوان مسائل پيش آمده در دانشگاه زنجان را كه با صداي حق خواهي دختران شروع، و با نگاه ناموس پرستانه ي مردان به انحراف كشيده شد، از مهمترين آنها دانست.پرداختن به حادثه ي آتش سوزي خوابگاه دختران دانشگاه علم و صنعت ايران را از آن جهت لازم دانستيم كه آخرين حادثه ي مرتبط با دختران دانشجو است و ارتباط آن با موارد یاد شده به آسانی قابل تشخیص است.
آتش سوزي اين خوابگاه دخترانه را مي توان با به آتش كشيده شدن مدارس دخترانه در افغانستان مقايسه كرد و واضح است كه اختلاف سطوح حوادث به اختلاف سطوح آگاهي عمومي در كشورهاي ايران و افغانستان باز مي گردد.آتش سوزي كه با برنامه ريزي طوري ترتيب داده شده بود تا كمترين هزينه ي انساني ( البته به صورت كوتاه مدت، زيرا گازهاي سيانيدي ناشي از احتراق عواقب طولاني مدت وخيمي را به دنبال خواهد داشت. ) و مالي را در بر داشته باشد، ترس و عدم اطمينان خاطر از زندگي به دور از حمايت خانوادگي را براي دانشجويان دختر در پي داشت. حال آنكه طرح لايحه ي بومي سازي كه در صدد خانه نشين كردن دختران دانشجو و عدم اشاعه ي اگاهي زنانه است، رخ دادن همچين حوادثي دور از ذهن نمی نماید.
ديوارها ونرده هايي بلند،پنجره هايي مشجر و پرچ شده، و دختراني كه رأس ساعتي خاص به خوابگاه باز مي گردند، تصورات مردم را نسبت به خوابگاه دخترانه تشكيل مي دهند و اما خود اين دختران!
زناني كه همه جا تردد مي كنند، دختران را بر آن مي دارند تا بطور مداوم به خود سانسوري بپردازند،(طرز پوشش، چيدمان اتاقها، صحبت، موسيقي و...) در و ديوار سالن ها پر است از آيين نامه هاي انضباطي كه ترس و ترديد را به طور مستمر يادآوري مي كند. تحقيري مداوم همراه دختران است، ايشان موظفند رفت وآمد خود را روزانه گزارش دهند و دلايلي موجه از نظر مسئولين، براي عدم حضور يا دير رسيدن به خوابگاه ارائه كنند. فضاي خوابگاه كه، به صورتي مجزا از شهر و كليه ي ساختمانهاي مجاور مي نمايد، زنداني است كه با ورود به آن، به دنيايي زنانه براي مردان وارد مي شويد. دنيايي كه از آن جهت زنانه باقي مانده است كه، پدران، سلسله مراتب قيمان صوري دختران (مديران دانشگاه) و شوهران آينده ي اين دختران را آسوده خاطر گرداند. و اين دختران دانشجو، در خوابگاه دروس پاسخگويي و اطاعت را مي گذرانند.سخت گيري بر دختران دانشجو، در سالهاي گذشته، در خوابگاه ها و محيط دانشگاه _ كنترل شديد حضور و غياب، پوشش و ... _ افزايش یافته كه مثال روشن آن را می توان، عدم حفظ حريم شخصي افراد و نصب دوربين هاي مدار بسته در خوابگاه دانشگاه تهران، با استدلال عمومي بودن فضاي خوابگاه و نياز به برقراري امنيت دانست.
در پي آتش سوزي رخ داده در خوابگاه علم وصنعت، دانشگاه كه در صدد تغيير تدريجي مواضع خود در رابطه با خوابگاهها بود، به بهانه ي واهي سالم سازي فضا، يكي از افراد رده ي بالاي حراست را در پست مديريت امور خوابگاهها تنفيذ كرد. هفته ها خوابگاه شاهد تردد شبانه روزي مأمورين مرد حراست بود و نقش مأمور زن حراست كه در سالهاي گذشته با اكراه دانشجويان مواجه گشته بود، به عنوان دلسوز دانشجويان و مجري آرامش تثبيت شد. و در آخر بدون هيچگونه مخالفتي تعداد سرپرستان خوابگاه افزايش يافت.
براي تبيين كاركردهاي اين اتفاق سمبليك، لازم است عميق تر به موضوع بپردازيم. همانطور كه ابتدا ذكر شد، اولين كاركرد آن، كاركردي عام و بسيط در سطح اجتماع است. ايجاد هراس عمومي از اتفاقات پيش روي دختراني كه براي تحصيل، از مكان سكونت خانواده دور مي شوند. دختراني كه در صورت جدايي از خانواده و سكونت در خوابگاه، با فرهنگ های متنوع و گاهاً متضاد روبرو مي شوند،‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رويارويي با ديدگاههاي فرهنگي متفاوت، آنها را به چالش با هويت ساختگي و سنن زن ستيز مي كشاند. و از آنجايي كه بهترين راه مقابله با آگاهي به زير سوأل برنده ی مذهب و سنت، بستن بستر شكل گيري آن است،دولت محدود ساختن دختران به روابط خانوادگي و استفاده از خانواده به عنوان بهترين پليس زندگي شخصی افراد را كم هزينه ترين راه تشيص داده است.
دومين كاركرد آن را مي توان تا حدودي مختص به هر دانشگاه خاص دانست. ( كه آن نيز همراستاي اهداف مشترك دانشگاه هاست.) هميشه ايجاد فضاي امنيتي و حراستي، مستلزم هزينه هاي تحميلي بر مديريت دانشگاه ها به واسطه ي مخالفت هاي دانشجويي است و مديران همواره در صددند تا اين هزينه ها را به حداقل رسانند. در اين مورد خاص مديريت با در انداختن طرحي نو و پرداختن هزينه قبل از اقدامات امنيتي، هزينه هاي طولاني مدت جنبش دانشجويي را حداكثر گردانيد. آشوب مقطعي و موج نارضايتي كوتاه مدت دانشجويان _ پس از حادثه _ كه توسط لابي مديريت و اعضاي شوراي صنفي به حداقل رسيد را مي توان، هزينه ي ناچيزي براي ايجاد فضاي پليسي و كنترل كامل تر فعاليت هاي دانشجويي دانست.
در مثالهاي ياد شده، پيوستگي و تأثر متقابل ابعاد اقتصادي، فرهنگي و آموزشي زندگي دختران دانشجو از یکدیگر، به وضوح مشهود است. اين پيوستگي كه بيانگر انسجام سطوح خرد وكلان است، لزوم پرداخت توأم به جزء و كل را به روشنی مشخص مي كند.از انتقادهاي وارده بر جنبش دانشجويي را مي توان ديد كوتاه مدت و جهت گيري نامناسب ايشان در مواقع بحران بر شمرد. مديريت دانشگاهها و در رأس آن دولت با برنامه ريزي طولاني مدت و حساب شده، سعي در كنترل فضاي حاكم بر دانشگاها و تغيير تدريجي آن به سوي فضايي با ثبات و آرام براي حكومت دارد،_ البته چند دستگي هاي صوري كه گاهاً در برنامه ها وقفي ايجاد مي كند نيز مي بايست در نظر گرفته شود_ حال آنكه دانشجويان به صورت مقطعي متشكل مي شوند و به برخوردها واكنشي و كوتاه مدت اقدام مي ورزند. در آمدن از انفعال و برخورد واكنشي، و اقدام به کنش سیاسی آگاهانه، لزوم تكيه بر يك استراتژي سوسياليستي دانشجويي را مشخص مي كند.
مسئله ي زنان، مسئله ي كل جامعه
نقش دوگانه ی زنان در خانه به عنوان آب‍ژه ي جنسی و توليد كننده ي كار خانگي جهت باز توليد نيروي كار، محافظ بنيان سرمايه داري است. زناني كه ايدئولوژي حاكم جايگاهشان را در خانواده تعریف كرده است، كارگران ارزان صنعت را تشكيل مي دهند. از آنجا كه كار بيرون از خانه، فرع بر وظايف ايشان تعريف مي شود، به اين سوء استفاده ي مضاعف سرمايه داري از زنان جنبه ي عرفي مي بخشد. البته علاوه بر ايدئولوزي زن در خانه، كه عدم پرداخت حقوق برابر با مردان را توجيه مي كند، مي بايست عدم انسجام اتحاديه اي زنان را مورد توجه قرار داد.روشن است كه نظام سرمايه داري بدون حفظ جايگاه كنوني زنان توانايي بازتوليد خود را ندارد و اين خود بيانگر اهميت مسئله زنان و جايگاه ايشان است. اشراف به اين موضوع كه، مسئله زنان فرع يا جداي از كل ساختار اجتماع نيست، مي بايست فعالين دانشجويي را بر آن دارد تا مسئله ي زنان را در جنبش دانشجويي هژموني كنند و تمامي مطالبات دانشجويي، با در نظر گرفتن كاركرد آن در زمينه زنان مطرح شوند.
Personal is political
اين شعار معروف فمينيستي نه تنها ذهنيت رايج و ريشه دار در سنت اجتماع را به زير سوأل مي برد، بلكه مهمترين پايه ي ليبرال دموكراسي _نظامي كه تمايز بارزي ميان حوزه خصوصي و عمومي افراد قايل است_ را به چالش مي كشد. لزوم توجه به حوزه ي خصوصي را، از آن جهت كه پايه ي فرودستي زنان در خانواده شكل مي گيرد و باز توليد مي شود، مي توان مشخص كرد. مرتبط دانستن مسائل زنان به حوزه خصوصي و خودداري از مطرح كردن اين مسائل در مباحث عمومي ، جهت نفي انسجام روابط سلطه اجتماعي به كار مي رود. هويت دختران دانشجو در مناسبات مادي-اجتماعي حاكم بر عرصه هاي اجتماع، دانشگاه و خانواده شكل مي گيرد. اين مناسبات به هم پيوسته اند و يكديگر را باز توليد مي كنند. اين پيوستگي و تأثر متقابل، لزوم پرداختن به همه مواردي كه در جهت گيري دختران نسبت به مسائل مؤثرند را مشخص مي كند. اگر به ادعاي عدم دخالت در مسائل خصوصي افراد، تأثیر زندگي خصوصي بر حيطه ي عمومي را ناديده بگيريم، يا با ادعاي كلي نگري، مسئل جزئي را بي اهميت شماريم، به وضوح به خطا رفته ايم. باید خاطر نشان کرد که، توجه به حوزه هايي كه تاكنون بدانها پرداخته نشده است و باز نگري مسائل مطرح شده در زمينه ي دختران دانشجو_ و به طور كلي زنان_ از زوایای نو از اهميت والايي بر خوردار است.
براي تبيين جهت گيري كنوني دانشجویان دختر و ارائه ي استراتژي مناسب، بررسي تمام مسائل مرتبط با زيست اجتماعي-اقتصادي دختران دانشجو از جمله توجه به :
_ تربيت جنسيتي در خانواده
_ اشتغال و دستيابي به كار
_ آموزش و نگاه حاكم بر آن نسبت به زنان (كه در طرحهاي چون بومي سازي جنسيتي به وضوح قابل مشاهده است.)
_ نگرش ترويج يافته از طريق رسانه ها
_جايگاه قانوني در خانواده و عدم حمايت قانوني
ضروري مي نمايد.
از آنجا كه ديد تاريخي، سير مثبت آگاهي زنانه و افزایش تأثير گذاري ايشان در عرصه های متفاوت اجتماعی ( با وجود اينكه پس از انقلاب 57، دستگاه سركوب و همچنين ايدئولوژي حاكم، در صدد مهار و حتي باز پس گيري امتيازات به دست آمده توسط زنان بر آمد.) را نشان مي دهد، گلايه از انفعال دختران دانشجو ناشي از در نظر نگرفتن روابط حاكم بر زندگي دختران و کلیه ی مناسبات درگير در جهت گيري ايشان است.
لزوم ارتباط گيري با طبقات فرودست
يكي از انتقادات وارده بر فعالين دانشجويي، جدايش ايشان از بدنه ي اجتماع، طبقات فرودست و بالاخص زنان اين طبقات است. و گاه سبب انتزاعي و بدور از واقعيت گشتن جهت گيري ها و مطالباتشان مي گردد. Text Color
ورود متأخر زنان به صنایع، ایدئولوزی مروج وظیفه ی نان آوری مردان و چندگانگی زندگی زنان شاغل در بیرون از خانه، (اشتغال پیوسته در دو حوزه خانه و صحنه ی اقتصادی) که انسجام نیافتگی زنان کارگر را در پی داشته، ایشان را در موقعیت آسیب پذیری قرار داده است. واین كم اهمیتی به مسائل زنان در اتحاديه هاي كارگري، اهميت لزوم ارتباط گيري و تبادلات فرهنگي با طبقات فرودست را بالا مي برد. ادامه دارد...

[1] . به گزارش خبرگزاري فارس، معاون عمليات ناجا اعلام كرد:" تا پايان سال جاري در 3 استان سيستان و بلوچستان، هرمزگان و استان خوزستان طرح رزمايش امنيت و آرامش عمومي اجرا مي‌شود." از آنجا كه خوزستان در سالهاي گذشته شاهد تنشها اجتماعي و درگيريها مخالفين جدايي طلب بوده و سيستان و بلوچستان نيز به خاطر تضاد مذهبي با حكومت و انسجام عشيره اي قومي، هنوز در كنترل ضوابط رژيم در نيامده ، لزوم اجراي رزمايش در اين دو استان بعد از تهران در دستور كار نیروی انتظامی قرار گرفته است.
[2] . دانشجويان چپ مراسم روز دانشجو را 13 آذر روبروي دانشكده فني دانشگاه تهران برگزار كردند كه به درگيري با نيروهاي امنيتي منجر شد و نزدیک به 40 تن از فعالين چپ در رابطه با اين مراسم دستگير و بازداشت شدند.

استثمارطبقاتی و خشونت جنسیتی


« زن بدبخت محکوم به بردگی تحمل ناپذیری شده بود و آقای م حقوق برده داری خود را که تحت حمایت قانون مدنی وحق مالکیت بود،اعمال می کرد.این حقوق مبتنی بر شرایط اجتماعی است که در آن عشق با احساسات خودجوش عشاق بی ارتباط می شود اما به شوهر حسود اجازه داده می شود چون خسیسی که گنجینه طلایش را پنهان می کند،بر زنش غل و زنجیر ببندد،چرا که زن بخشی از سیاهه کالاهای اوست»( پوشه وخودکشی: کارل مارکس)

خشونت به این دسته ها تقسیم شده است: خشونت جسمی،خشونت جنسی، خشونت روانی،خشونت اقتصادی.
خشونت علیه زنان پدیده ای جهانی است و هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه فراگیر است و شامل هر چهار شکل خشونت است.
همچنین خشونت به دو صورت آشکار و پنهان نیز رده بندی می شود و در برخی نظامها به صورتی نهادمند اعمال شده و به شکل خشونت قانونی-حقوقی در می آید.
اما این خشونت از کجا می آید؟
نگاهی به آمارهای خشونت علیه زنان در جوامع مدرن و پیشرفته( در آمریکا در هر ثانیه یک زن مورد ضرب و جرح واقع می شود، در کانادا در هر ساعت بیش از 20 زن مورد خشونت قرار می گیرند و در هر هفته 2 تن به قتل می رسند، در سوییس از هر پنج زن یک نفر مورد خشونت فیزیکی شوهر خود قرار می گیرد،در سوئد سالانه 400 هزار زن از شوهران خود کتک می خورند
[i]،در انگلیس از هر 10 زن هفت نفر در دوره زندگی شغلی دچار آزارجنسی می شوند[ii]) که جوامعی سکولارند،برابری حقوقی زن و مرد به طور نسبتا گسترده ای وجود دارد،مذهب تا حدودی حاشیه ای شده است/ البته به استثنای آمریکا که مذهب نقش اجتماعی و حتی گاه سیاسی دارد/ و خانه های امن برای زنان خشونت دیده وجود دارد بیانگر آنست که در خشونت علیه زنان صرفا مذهب،باورهای مردسالار،تبعیض حقوقی و فقدان امکانات و قوانین حمایتی دخیل نیستند/ گرچه عواملی مهم هستند به ویژه در جوامع سنتی،فقیر و دارای حکومتهای استبدادی و مذهبی/ و باید به دنبال یک نقطه کلیدی گشت که گشاینده راز تداوم خشونت علیه زنان در جوامع سرمایه داری مدرن باشد. با دریافت این نکته که پرخشونت ترین دوران زندگی زنان « سال اول ازدواج،دوران تنگنای مالی،تولد فرزندان،میانسالی» است[iii] می توان این موضوع را تبیین کرد.
به غیر از مورد « دوران تنگنای مالی» که به صراحت به عامل اقتصادی اشاره دارد، در سه دوره دیگر نیز امکان بروز مشکلات مالی یا فشارمالی ناگهانی عموما بیشتر است،یعنی سال اول ازدواج به دلیل اضافه شدن هزینه های ناشی از زندگی مشترک،تولد فرزندان و بار مالی آن و میانسالی و مشکلات ناشی از بازنشستگی و فقدان تامین مناسب برای آن.
همچنین در گزارشاتی که از نتایج اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی در کشورهای مختلف به دست آمده حکایت از آن دارد که کاهش خدمات اجتماعی،بیکاری،کاهش دستمزدها،کاهش امنیت شغلی و سایر جنبه های سیاستهای تعدیل به تبعیض علیه زنان و افزایش خشونت علیه آنها انجامیده است. آنها را از آموزش و خدمات بهداشتی محروم کرده است و تنش در خانواده را به دلیل فشارهای روانی ناشی از بیکاری و فقدان رضایت شغلی افزایش داده است که این یعنی خشونت علیه زنان.
[iv]
در پژوهشی دیگر، بیکاری عامل 60 درصد خودکشی ها در ایران تشخیص داده شده است و بیان گشته است که رنج از بیکاری آزاردهنده تر از سوگ از دست دادن عزیزان است و طبعا این رنج که به پرخاشگری علیه خود( خودکشی)منجر می شود به مراتب بیشتر به پرخاشگری علیه دیگران(قتل،کودک آزاری،خشونت علیه زنان و ...) می انجامد.[v]
پیوستگی آمار فقر و خشونت علیه زنان که براساس آمارهای سازمان ملل هر دو مساوی 70% است نیز یک نشانه مکمل برای تایید این نظر است.[vi]
خشونت علیه زنان در بسیاری موارد یک وسیله است برای تنزل دادن موقعیت زنان جهت ایجاد ناامنی شغلی و تحمیل کار ارزان به زنان. در تحقیقی که در انگلیس در دهه 1990 انجام شده است نشان داده شده که آزار جنسی و خشونت کلامی علیه زنان در محیط کار به قصد اعمال فشار بر آنها جهت کاهش دستمزد،تحمیل کارپاره وقت، تفکیک جنسیتی در محیط کار و تقسیم جنسیتی کار،جلوگیری از ارتقای شغلی صورت می گیرد. در این پژوهش در ضمن آمده است:«این تصور قدیمی و غلط که درآمد زنان نسبت به درآمد مردان به عنوان نان آور اصلی خانواده حالت فرعی و ثانویه دارد،در سالهای اخیر مکررا گفته شده تا وابستگی زنان به مردان را تقویت کرده و بهره کشی از زنان را به عنوان یک نیروی کارارزان تشویق نماید.»[vii] آری سرمایه داری برای سود نیازمند به باورهای مردسالار است و همینطور نیاز به استثمار کار بدون مزد زنان و ارزش اضافی حاصل از آن، یعنی کارخانگی.
حال فرض بگیریم که سرمایه داری از استثمار مضاعف زنان صرف نظر کند و استثمار را بطور مساوی و فرا جنسیتی اعمال کند و در نتیجه از تقویت ضمنی باورهای مردسالار دست بردارد و زنان را نیز از کار خانگی آزاد سازد( از طریق مکانیزه سازی کامل کار خانگی) و مناسبات پیشا سرمایه داری هم به طور کامل برچیده شوند و مذهب نیز کاملا به حاشیه رود/ فروضی که می دانیم کاملا خیالی می باشند و در عالم واقع در چهارچوب سرمایه داری امکان تحقق ندارند/ باز هم خشونت علیه زنان به دلیل بحرانهای سرمایه داری و فقر نسبی و گاه مطلق منتج از آن و فشارهای ناشی از آن رخ خواهد داد .حال حتی اگر یک جامعه سرمایه داری را فرض کنیم که در رونق است و به بحران دچار نمی گردد/ بدیهی است که در این مورد هم می دانیم که این فرضی محال است/ نیز شاهد خشونت علیه زنان هستیم.جامعه ای که بر مالکیت خصوصی مبتنی است که « آن چنان ما را احمق و یک جانبه کرده که اشیا فقط زمانی از آن ماست که ما مالکش باشیم و سرمایه ما باشد و یا مستقیما به تصاحب ما در آمده باشد،ما خورده باشیم، ما نوشیده باشیم،ما پوشیده باشیم و ما در آن اقامت گزیده باشیم و به طور موجز هنگامی که ما از آن استفاده کرده باشیم »
[viii] و جامعه ای که بر رقابت،خودپرستی، نفع خصوصی،جدایی انسانها و قانون جنگل یعنی « بمیر یا بمیران» استوار است و جامعه ای که در آن می توان عشق و لذت را خریداری کرد و پول حاکم بر جامعه است و انسانها و امور انسانی به کالا تقلیل داده شده اند، خشونت علیه زنان همانند هر عارضه دیگر اجتماعی نظیر خودکشی،کودک آزاری،اعتیاد، تن فروشی و ... ذاتی آن است نه صرفا عارضه ای بازمانده از سنت، مذهب و باورهای مردسالار و مناسبات عشیره ای یا فئودالی. در نتیجه با آنکه مقابله با جادوی مذهب،فائق آمدن بر سنت،زدودن باورهای مردسالار،درهم کوبیدن مناسبات پیشاسرمایه داری،برقراری برابری حقوقی زن ومرد و قوانین حمایتی از زنان و ایجاد خانه های امن برای زنان خشونت دیده یا در خطر خشونت اقداماتی ضروری و مهم و مفید برای کاهش خشونت علیه زنان هستند اما کافی نیستند و بدون برچیدن سرمایه داری و برپایی چامعه ای که در آن ذات اجتماعی انسان شکوفا گردد و بر پایه تعاون انسانی باشد و در آن «می توان عشق را فقط با عشق،اعتماد را با اعتماد و غیره معاوضه کرد»[ix] محو کامل خشونت علیه زنان امکانپذیر نیست.
[i] خشونت در خانواده; ریشه ها و انگیزه ها: بیژن هدایت،نگاه،دفترششم

[ii] پژوهشی درباره خشونت علیه زنان:ترجمه و گردآوری:حمید حمیدی

[iii] همان

[iv] جهانی کردن فقر و فلاکت:ترجمه و گردآوری:احمد سیف،نشر آگاه

[v] نشریه میس( نشریه تحقیقات اقتصادی خاورمیانه)

[vi] گزارش هزاره سوم

[vii] زنان و تبعیض: کیت فیگز،نشرگل آذین

[viii] دستنوشته های اقتصادی و فلسفی 1844، مالکیت خصوصی و کمونیسم:کارل مارکس،نشر آگاه

[ix] دستنوشته های اقتصادی و فلسفی 1844، قدرت پول در جامعه بورژوایی:کارل مارکس ، نشرآگاه